خلاصه ماشینی:
"تحت چنین شرایطی آیا میتوان در بررسی مسایل و سنن دینی ادعای عینیت و بیطرفی و آزادفکری کرد؟آیا میتوان توقع داشت که فرد پژوهشگر یکسره دست از عقاید پیشین خود بشوید و بدون دلبستگی و جانبداری و رها از همهء عقاید و دیدگاههای قبلی و پذیرفته شدهء خود کاوش کند و سخن بگوید؟اینجاست که مسألهای دشوار پیش میآید که مدعای فیلسوفان دین در مورد تفکر آزاد فلسفی و اندیشهء بیطرفانه دربارهء مفاهیم دینی را بشدت مورد تردید قرار میدهد.
پس سؤال این نیست که چرا ما آدمیان به تفکر انتقادی و فلسفی دربارهء دین روی میآوریم،بلکه باید پرسید که از چه راهی و به کدام شیوه میتوان چنین تفکری را تحقق بخشید؟نفی کردن و کنار گذاشتن مطالعهء نقادانه و فلسفی و عقلانی دین به نام دین،در حقیقت به معنای انکار بعد عقلانی ماهیت بشری است.
اکنون سؤال این است که آیا ما میتوانیم پیش از هرگونه بررسی و مطالعه بدانیم که نتایج تفکر انتقادی و اندیشهء دینی با یکدیگر مطابقت دارند یا خیر؟به نظر میرسد پاسخ درست این است که تنها پس از بررسی نقادانهء پدیدهء دینی است که آدمی قادر خواهد بود به گونهای معقول و سنجیده داوری و حکم کند که آیا«اندیشه دربارهء دین»و«اندیشهء دینی»هدف واحدی دارند یا نه.
آنگونه مطالعات نیز به نوبهء خود بسیار سودمند و معرفتآموزند،اما در مورد دین که مسألهء ایمان مطرح است و پای کشش درونی و درگیری و تعلق عاطفی در میان است، نباید یکسره بر کاوشهای علمی و فلسفی محض بسنده کرد و از بعد وجودی بحث غافل ماند."