چکیده:
این پژوهش، با استفاده از مکتب ایتالیایی روابط بین الملل (نظریه نئوگرامشین)، جهانی شدن سرمایه و کارکرد فرهنگی سرمایه را بررسی و با استفاده از مفهوم هژمونی و عناصر مفهومی مرتبط با آن، مانند طبقه سرمایه دار فراملی، بلوک تاریخی، جامعه مدنی جهانی، کارگزاران انتقال فرهنگی و بین المللی شدن دولت، مفهوم جنگ نرم بر ضد جمهوری اسلامی ایران را تبیین می کند. پرسش اصلی این مقاله این است که مبانی و ابزارهای جنگ نرم بر ضد جمهوری اسلامی ایران بر چه اصول و شیوه هایی پایه ریزی شده اند؟ فرضیه اصلی این است که جهانی شدن سرمایه با به کارگیری ابزارهای رسانه ای و فرهنگی و تاثیر بر آنها در راستای زوال فرهنگ های غیرموافق با لیبرال دموکراسی، مبانی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را به منظور ایجاد حلقه های تهدید نرم تحت تاثیر قرار می دهد.
Applying the Italian school of international relation (the theory of neo Gramscian، the current research studies the globalization and cultural function of the capital. Using the concept of hegemony and related conceptual elements such as supra national capitalist class، historical bloc، global civil society، the agents in conveyance of culture and internationalization of the government، this paper also clarifies the concept of soft war against the Islamic republic of Iran. The main question of this paper is on what grounds and principles have the bases and tools of the soft war against the Islamic republic of Iran founded? The main hypothesis is that the globalization of the capital with the use of and the impact on media and cultural tools to eradicate cultures noncompliant with liberal-democracy influences cultural foundations of Islamic republic of Iran in order to create new cycles of soft threats.
خلاصه ماشینی:
(ویلیامز، 1386: 167 و 168) در جنگ نرم نیز عامل تهدید، یعنی طبقه سرمایهدار فراملی، توسط رسانههای ارتباط جمعی بهدنبال فراهمکردن الگوهای اقناعی است و میکوشد مخاطب را بهگونهای تحت تأثیر قرار دهد که ترجیحات و اولویتهای خود را مطابق خواستههای این طبقه، فهم و درک کند.
ا. ا پیش از پرداختن به این موضوع، ضروری به نظر میرسد به ابزارهای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران که باعث شده است سرمایهداری جهانی، ایران را تهدیدی برای بقای خود بشناسد، اشاره شود.
راهبرد جنگ سخت غرب علیه ایران، پس از هشت سال جنگ تحمیلی، دستاورد روشن و چشمگیری نداشت (سلیمانی فارسانی، 1388: 40) و هژمونی در این برهه، نتوانست انقلاب اسلامی را در جامعه مدنی جهانی مورد نظر خود هضم کند.
(ملکوتیان، 1389: 64) هدف در جنگ نیمهسخت اقتصادی هژمونی فراملیتی سرمایه علیه جمهوری اسلامی ایران، که در قالب تحریم و محاصره اقتصادی صورت گرفت، تحمیل الگوی اقتصادی نئولیبرالیسم به دولت جمهوری اسلامی ایران بود تا با این استراتژی، دولت ایران نیز به بخشی از ساختار تولید جهانی تبدیل شود و نهاد دولت، خود، ابزار تغییر سیاست و فرهنگ ایرانیان گردد.
راهبرد جنگ نیمهسخت اقتصادی که بر تغییر خطمشیهای اقتصادی و به تبع آن، تغییر الگوی فرهنگی و سیاسی دولت در جمهوری اسلامی تمرکز دارد، با عبارت «بینالمللی شدن دولت» مفهومسازی میشود و زمینه یکدستکردن جامعه ایرانی را برای استحاله در جامعهای با عنوان جامعه مدنی جهانی، فراهم میکند.