چکیده:
گفتمان نظام سیاسی شیعی بر امامت استوار است و مسئله سلطنت در آن نه تنها جایگاهی ندارد، بلکه در تنافی با آن نیز هست. از گذشته های دور این پرسش مطرح است که آیا همکاری و همراهی بعضی از علما و فقهای شیعی با برخی از سلاطین به معنای پذیرش نظام سلطنت است؟ در دوره جدید، گفتمانی به نام سنت در برابر مدرنیته و تجدد شکل گرفته است که به جای پذیرش نظام مرسوم حاکمیت سیاسی شیعی به سلطنت اعتقاد دارد و بر آن است که بهترین شکل حکومت در دوره غیبت، سلطنت است. این نگرش در تنافی و تعارض با نظریه ولایت ـ دیدگاه عمده علمای شیعی در عصر غیبت ـ است. در واقع، نگاه سنت گرایان در نظام سیاسی معارض با اسلام فقاهتی است. تحلیل، بررسی و نقد این دیدگاه، رویکرد اصلی این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
بعد از غیبت امام عصر# این مسئله مطرح است که آیا باید همچنان به نظام ولایت و امامت پایدار ماند یا جایگزین دیگری برای آن وجود دارد؟ بیشتر متفکران اسلامی شیعی به نظام ولایت در ادامه امر امامت در عصر غیبت، اعتقاد دارند.
وی درباره امام میگوید: شهرت و نفوذ سیاسی آیتالله خمینی مانع از آن شده است تا بسیاری از مردم در جهان غرب و حتی در خود جهان اسلام خارج از ایران، آثار عرفانی وی و حتی جایگاه رفیعش در تاریخ ممتد عرفان نظری را، به طور جدی مورد توجه قرار دهند ...
(همان: 811) شیخ طوسی نیز ولایت فقها را در عصر غیبت، امری مسلم میداند: تنها کسانی میتوانند میان مردم قضاوت کنند که امام معصوم به آنان اجازه داده باشد، و چنین اجازهای در زمان غیبت فقط به فقیهان شیعه واگذار شده است...
اگر اسلام مانند برخی ادیان دیگر به یک سلسله تشریفات عبادی و دستورالعملهای خشک اخلاقی قناعت کرده بود، چندان مشکلی نبود، اما با این همه مقررات و قوانین مدنی، جزایی، قضایی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی چه میتوان کرد؟ (مطهری، 1380: 178) سیدحسین نصر در برخی از آثار خود به جامعیت دین اقرار میکند و اسلام را «دین تمام زندگی» میداند و میگوید: اسلام، همانا نفس زندگی است ...
. (امام خمینی، 1373: 172) این یک امر بدیهی است که خداوند متعال، پیامبر و امامان معصوم، در عصر غیبت حضرت ولیعصر ـ ارواحنا فداه ـ جامعه اسلامی را در رهبری امور سیاسی و اجتماعی که مهمترین نیاز آنان است، وانگذاشتهاند و وظیفه آنان را تعیین فرمودهاند.