خلاصه ماشینی:
"فرایند سکولاریزاسیون: گذار از قرون وسطی به عصر رنسانس اگر چه ممکن است که میان این دو دنیا یا دو دوره تفاوتهای متنوعی در کتابهای مختلف ذکر شده باشد، اما وجه مشترک تمامی آنها را میتوان این دانست که نوع نگاه به زندگی، جهان، و انسان از دوره پیشین به وضعیت جدید کاملا تغییر کرد.
اگر در نظریه سیاسی، توجه سیاستمداران و عموم مردم از کوشش به نزدیک شدن به شهر خدا و قبول حاکمیت و صلاحیت خدا و کلیسا برای بهتر زیستن به کناری رفته و در عرض تمام تلاش بر این باشد که شهر زمینی را با توجه به توانایی های مادی و تجارب واقعیت زندگی عملی و مطابق با خواسته انسان (فردی، گروهی یا عموم مردم) به سامان رسانند، در این صورت سکولاریسم سیاسی به وقوع میپیوندد.
فیلسوفان رواقی که معتقد به حقوق طبیعی بودند و تاثیر شگرفی هم در دورهی باستان و هم در دورهی رنسانس و شکلگیری حقوق جدید و به ویژه حقوق بینالملل داشتهاند، دو نوع قانون را از یکدیگر بازشناختند که این بازشناسی تا حال حاضر مورد توجه جدی حقوقدانان شاخههای مختلف فکری قرار گرفته است.
تمایز دیگر این است که منبع و مشروعیت حقوق در حقوق طبیعی/الهی وابسته به ذات انسان یا اراده خداست و بدین طریق حاکمیت طبیعت یا خدا محقق میگردد.
نکته ظریف مستتر در این سکولاریزاسیون مفهومی، این است که در زمانه رنسانس مردم از دین گریزان نشدند بلکه استحالهی معنایی صورت گرفته از سوی نخبگان فکری و سیاسی چارچوب معنایی تازهای را خلق کرد که تبعیت از شرایط جدید را نیز دینی جلوه بخشیده بود."