چکیده:
در تعالیم همه ادیان بزرگ، از دورهای به نام آخرالزمان یاد شده است. از جمله خصوصیات مهم این دوره، ظهور منجی آخرالزمان است. آموزه ظهور موعود آخرالزمان بخصوص در دو دین اسلام و مسیحیت جایگاه ویژهای دارد. نظر بهدلیل اهمیت این موضوع برای پیروان ادیان و شوق و انتظار همیشگی آنان برای درک واقعة ظهور، همواره در طول تاریخ، افرادی از این رغبت عمومی سوءاستفاده کرده، به نام منجی موعود به فرقهسازی دست زدهاند. در دو سده گذشته، در هر دو دین اسلام و مسیحیت، به دلایل مختلف و با پیشفرض اعتقاد به ظهور منجی موعود، فرقههای متعددی شکل گرفتند که عوامل مشترکی در دو دین، مورد سوءاستفاده رهبران فرقهها قرار گرفته است.این مقاله به بررسی عامل ادعای دریافت کشف و شهود در ظهور منجی موعود میپردازد که سبب پیدایش فرقه شیخیه در اسلام و مورمونها در مسیحیت شده است.
The term "Last Days" is mentioned in the teachings of all great religions of the world and one of its most important features is the appearance of the deliverer of the Last Days. The doctrine of the appearance of the Promised deliverer at the end of the world has special significance in Islam and Christianity. Due to the great importance of this issue for the followers of religions and their ever-eagerness and longing for understanding the appearance of the deliverer، there have always been some individuals who have abused this public eagerness and formed some sects in the name of the Promised Deliverer over the history. During the last two centuries، several sects were، for certain purposes، formed in Islam and Christianity based on presupposed belief about the appearance of the Promised Deliverer. The leaders of these sects have abused factors shared by these two religions. The present paper investigates the factor of the claim of receiving divine vision in the appearance of the Promised Deliverer، which has led to the formation of Sheikhiyyah sect in Islam and Mormons in Christianity.
خلاصه ماشینی:
"نکتة اساسی که در ابتدا باید بدان توجه نمود، این است که بهطور حتم عوامل متعددی در جدایی شیخیه از تشیع ناب و موجودیت آنها بهعنوان فرقهای مستقل، در کنار تشیع دوازده امامی دخیل بودهاند، اما در حقیقت، عقاید خاص شیخ احمد احسایی و پس از وی سیدکاظم رشتی باعث شد تا مکتب شیخیه از دل تشیع سر برآورده و چهرهای متفاوت نسبت به اصل اصیل خود، یعنی تشیع ناب ارائه دهد.
سیدکاظم رشتی، که گوی سبقت را در توصیف استاد خود از دیگران ربوده است، دربارة وی مینویسد: (شیخ)، وحید عصر و یگانة دهر بود، اخذ کرده بود علوم را از معدنش، و برداشته است از سرچشمهاش که از ائمه طاهرین( است و این علوم در خوابهای صادق و نومهای صالح از ائمه به شیخ میرسید؛ پس اولا جناب امام حسن( را در خواب دید و از طریق حضرت مؤید و توجه شده، فیوضات کامله شامل حالشان گشت (نجفی، 1357، ص 140).
این امر مورد تصدیق و اعتراف خود مورمونها نیز قرار گرفته است تا جایی که برخی از آنان معتقدند: از بعد از رویداد رستاخیز عیسی مسیح، مقوله اصلاح در کلیسای مورمون بزرگترین خبر و رویداد تاریخ بوده است (Jan, 2008, p.
شیخ احمد احسایی، مؤسس فرقه شیخیه، مدعی تجربه مکاشفه و شرفیابی به حضور ذوات مقدسه معصومین( شد و با دیدگاه های خاصی، که او و جانشینانش مانند سیدکاظم رشتی در برخی زمینهها بخصوص مسئله رکن رابع (بهعنوان نائب خاص حضرت حجت() داشتند، فرقه شیخیه را در دل تشیع ایجاد نمود."