چکیده:
ابن سینا از شخصیت های برجسته فکری جهان اسلام است که همواره تلاش کرده نظریات فلسفی خود را با نگرش اسلامی سازگار کند. درواقع در بسیاری از عقاید فلسفی، دین اسلام الهام بخش وی بوده است. حکومت مطلوب در اندیشه او با وجود پیامبر تحقق می یابد و به همین دلیل وی برای توضیح ضرورت استمرار حکومت اسلامی، نظریه خلافت و امامت منصوص را مطرح می نماید. آنگاه در صورت فقدان امام و خلیفه منصوص به سراغ بیان نقش فقهای جامع الشرایط می پردازد. نوشتار پیش رو، با نگاهی تحلیلی به آرای ابن سینا در این زمینه و نتایج حاصل از آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
بر همین اساس مسئله محوری این پژوهش این است که چگونه میتوان با توجه به نظریه نبوت ابنسینا، جایگاه امامت و ولایت را در این اندیشه مورد تبیین قرار داد.
(همان، 443) یکی از شرایط اصلی ابنسینا برای قانون مدینه آن است که باید درمورد معاملات، مناکحات و روابط افراد در حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی، معتدل و مناسب حال مردم بوده و باعث تشدید، و موجب تساهل باشد.
تلاش عمده ابنسینا در طرح اندیشه سیاسی خود، متوجه رهبری جامعه است و مسئله اصلی برای او این است که چه کسی باید حکومت کند.
امامت و ولایت در حکمت سینوی همانطورکه اشاره شد، مفهوم نبی جایگاهی محوری در اندیشه سیاسی ابنسینا دارد و جامعه با ریاست نبی پیوند خورده و با جانشینی وی از طریق (نص) ادامه مییابد.
اهمیت شرع در کلام ابنسینا بهگونهای است که شریعت بهعنوان یک مفهوم کاملا پویا، واقعی و چارهساز در نظام سیاسی مورد عنایت قرار میگیرد.
بر این اساس میبایست که پیامبر برای زمان پس از خود نیز تدبیری اندیشیده و با توجه به اصول شریعت و سنت و مصالح آینده جامعه بشری، به تبیین امر خلافت و ریاست بعد از خود بپردازد؛ ازاینرو میگوید: واجب است که پیامبر طاعت کسی را که به جانشینی نصب میکند بر مردم فرض شمارد ...
در غیر این صورت، اهل سابقه باید برطبق معیارهای عقلی و عملی سینوی جانشین پیامبر را برای اجرای قانون و اداره امت انتخاب کنند.
همانطورکه اشاره کردیم، اهمیت شریعت در اندیشه سیاسی ابنسینا بهگونهای است که سیاست در این راستا وجودی مستقل نداشته و تنها میتواند تبیین کلامی و فقهی شود.