ملخص الجهاز:
"همانطور که کمتر احساس میکنی که راوی چرا برای رزمندگان در حکم پدر بود و لقب«بابانظر»گرفت؟شیره این عنوان در مجموعه کتاب مستتر است و قطرهقطره خود را نشان میدهد و درنهایت چنان دریایی جوشان مخاطب را قانع میکند.
صورت عمومی مطالب و گفتار موجود در کتاب نشان میدهد راوی مشکل در نقل خاطرات خود ندارد و از زبان ساده داستانگو برخوردار است و این ویژگی،کار تدوین را راحت میکند.
آیا مدیریت هدایتگری وجود ندارد؟آیا مدیریت هست و به اهمیت موضوع مستندسازی تاریخی توجه نمیشود؟یا افرادی که در تدوین خاطرات شفاهی نقش دارند چنین کاری را وظیفه خود نمیدانند؟ بههرحال این نارسایی و نقص در این کتاب و در آثار دیگر مربوط به خاطرات جنگ کمتر و بیشتر وجود دارد.
حتی در«دا»نیز مشاهده میشود که ما در کیهان فرهنگی بدان اشاره کردهایم(شماره 270-271، فروردین و اردیبهشت 1388،صص 46-49) پیشنهاد به نظر میرسد که در چاپ خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس باید بازنگری جدی بشود و دستکم آثار درجه اول باید شواهد خارج از متن روایت راوی به همراه داشته باشند تا در سالیان آینده،که دیگر اثری از تاک و تاک نشان نیست،تأثیر تاریخی خود را در رجوعکنندگان باقی بگذارند.
این رویکرد در بسیاری از خاطرات سیاسی مبارزان قبل از انقلاب با استفاده از اسناد به دست آمده از ساواک یا مطالب چاپ شده در مطبوعات آن دوران مشاهده میشود،چرا برای انتشار خاطرات رزمندگان این کار را نمیکنند؟ (*)«تو که میدانی»در 241 آمده است با این توضیح شهید نظرنژاد:«همیشه وقتی که این کلمه«تو که میدانی» را(به همسرم)میگفتم،میماند که جواب مرا چه بدهد، میگفت:مثل میدان کشتی که طرف مقابل را سریع ضربه فنی میکنند،شما هم هیچ جای حرفی برای ما نمیگذارید."