خلاصة:
هدف این مقاله شناسایی روندهای کلان در نظام بین الملل در آغاز هزاره سوم میلادی است. از این رو این سوال مطرح بود که نظام بین الملل پس از فروپاشی شوروی دارای چه فرایندهای کلانی است که بازیگران را در اتخاذ خط مشی سیاست خارجی محدود می کند؟ پژوهش نشان می دهد که مواردی نظیر گسترش نقش افکار عمومی ملی و جهانی، افزایش اهمیت و جایگاه سازمان های تروریستی در ناامنی جهانی، توسعه امواج دموکراسی خواهی و افزایش تعداد نظام های دموکراتیک، فرایند چند بعدی جهانی شدن، تحول در گفتمان امنیت و چند لایه شدن آن و در نهایت منطقه گرایی اقتصادی و امنیتی هستند که نظام بین الملل را متاثر ساخته اند. لذا دولت ها صرف نظر از محدودیت های ساختاری با محدودیت های فرآیندی نیز مواجه هستند و ناچارند که چنین محدودیت هایی را در اتخاذ و اجرای سیاست خارجی در نظر گیرند
ملخص الجهاز:
از اين رو اين سؤال مطرح بود که نظام بين الملل پس از فروپاشي شوروي داراي چه فرايندهاي کلاني است که بازيگران را در اتخاذ خط مشي سياست خارجي محدود مي کند؟ پژوهش نشان مي دهد که مواردي نظير گسترش نقش افکار عمومي ملي و جهاني ، افزايش اهميت و جايگاه سازمان هاي تروريستي در ناامني جهاني ، توسعه ي امواج دموکراسي خواهي و افزايش تعداد نظام هاي دموکراتيک ، فرايند چند بعدي جهاني شدن ، تحول در گفتمان امنيت و چند لايه شدن آن و در نهايت منطقه گرايي اقتصادي و امنيتي هستند که نظام بين الملل را متأثر ساخته اند.
: روندهاي کلان نظام ، افکار عمومي ، سازمان هاي تروريستي ، جهاني شدن ، منطقه گرايي مقدمه هر برهه اي از تاريخ نظام بين المللي شاهد روندهايي است که بر رفتار واحدهاي سياسي نقش تأثيرگذار يا حتي تعيين کننده داشته است .
به طور مثال در طي قرن شانزدهم تا اوايل قرن بيستم ، استعمار و گسترش قلمرو يکي از روندهاي نظام بين الملل بوده است ؛ اما محيط بين المللي بعد از جنگ دوم جهاني (دوره ي نظام دو قطبي ) شاهد استقلال ملل مستعمره و افزايش تعداد اعضاي نظام بين المللي بود و بر اين اساس ديگر دولتي نمي توانست گسترش قلمرو ارضي را سرلوحه ي استراتژي ملي و سياست خارجي خود قرار دهد.
برخي از ملزومات کنوني نظام بين الملل در گذشته شکل گرفته و تا حال حاضر ادامه يافته است ، برخي ديگر نيز بعد از اشغال افغانستان و عراق ايجاد شده و از اين نظر جديد هستند.