خلاصة:
گرچه اعتبار هر علم به دستگاه نظری استوار و مشخصی بستگی دارد که
تکیهگاه و شالوده آن علم است، از سوی دیگر، پویایی علمی درگرو انطباق
روزآمد موازین نظری آن علم با واقعیتهای موجود است. به عبارت
روشنتر، جنبههای نظری و علمی یا تلاشهای ذهنی و عینی در هر حوزه
علمی، همواره در موجودیت و اعتبار یکدیگر تأثیر متقابل و مکمل دارند. علم
اقتصاد را هم مانند سایر رشتههای علمی، نمیتوان به آنچنان دستگاه
نظری مجهز کرد که درستی آن برای همیشه اثباتپذیر باشد. به همین دلیل،
پرفسور بلاگ در کتاب روششناسی علم اقتصاد، ضمن تأکید بر نقد نظری
مستمر در این حوزه علمی، دیدگاه ابطالپذیری پوپر را بستر مناسبی برای
این کار میداند. به گفته پوپر، اعتبار قوانین و نظریههای علمی، و بهطور کلی
وجه تشخیص محدوده علم از غیرعلم، مبتنی بر اصل اثباتپذیری نیست؛
بلکه هر نظریه، صحتی نسبی دارد و بیش از اینکه درجهت اثباتگرایی
بهپیش رود، عملا در معرض ابطالپذیری قرار دارد. دیدگاه بلاگ براساس
بینش پوپری است و روش واقعبینانه نظریهپردازی در علم اقتصاد را
آزمونپذیری مستمر میداند.
ملخص الجهاز:
"(ص 194)در فصلهای 6 تا 14 که در بخش سوم کتاب با عنوان «ارزیابی روششناختی برنامه پژوهشی نئوکلاسیک» قرار دارد و براساس طرح چشمانداز روششناختی است که تا فصل پنجم ارائه شده است، به مطالعات موردی پرداخته میشود که هدف از طرح آنها حل مسائل عمدهای است که مورد اختلاف اقتصاددانان نیست؛ ولی بیشترین هدف این است که نشان داده شود چگونه هر مجادله فکری در درون علم اقتصاد، به طرح مسائل مربوط به روششناسی آن نیاز دارد.
پروفسور بلاگ، بهدرستی بر بحرانی که بر علم اقتصاد (و سایر رشتههای علمی، بهویژه کل پیکره علوم اجتماعی) مستولی شده، واقف است و از همین دید بر اقتصادسنجی و پژوهش عملیاتی (بعد اثباتگرایی آن) تاخته، تا جایی که از عبارت «کتاب آشپزی اقتصادسنجی» استفاده کرده است؛ زیرا لابد میتواند این ادعای خود را ثابت کند، ولی با اطمینانی نسبتا محکم عقیده دارد راه نجات از این بحران، توسل به روش آزمونپذیری و ابطالگرایی اندیشه اقتصادی است، و 1.
وی در همین مقاله، این پرسش را مطرح میکند: «آیا پوپر در طرح اندیشهها و گرایشهای سیاسی خویش و دفاع از دموکراسی لیبرال، به اصول بنیادی ابطالی خویش پشت نکرده است؟» (همان، ص 125)وانگهی؛ آیا برای وضعیت علم اقتصاد (و سایر رشتههای علوم اجتماعی) که امروزه با تحلیلهای خرد، از تحلیلهای نظری سطح کلان بهدور مانده و به تنگنایی گرفتار آمده است که بیم ایستایی آن میرود، آیا راهی جز توسل به ابطال گرایی وجود ندارد؟ آن گونه که شوفلر میگوید (و بلاگ هم به او استناد کرده، ولی تحلیل او را بسیار ساده انگاشته است)، راه دررفت از این تنگناها و موانع، مراجعه بهدیدگاههای گستردهتر بینرشتهای1 است."