ملخص الجهاز:
"آشفتگیهای بعد از مشروطیت، به استقرار یکی از نفسگیرترین دیکتاتوریهای دوران تاریخ ایران در زمان رضاشاه منجر شد، اما هنگامی که قوای بیگانه برای روی کار آوردن یک حکومت وابستة تازه نفس و جوانتر، رضاخان را از مملکت بیرون کردند، او چشم امید به همراهی مردم داشت، اما قدرت جدید با سکوت توأم با نفرت خویش شاه جبار را بدرقه کرد؛ و او در عین ذلت و خفت معنای قدرت جدید را در ایران دید و بالاخره این قدرت جدید با اتکا بر ایمان و باور مردم در انقلاب اسلامی، نقطة پایان بر شاهنشاهی 2500 ساله گذاشت و آن قدرتی را که بارها قدرت مردم را نادیده انگاشته بود، از گردونه خارج کرد.
من معتقدم که اگر بخواهیم هم از انقلاب اسلامیمان که در ادامة انقلاب مشروطیت در سطحی بسیار عمیقتر و وسیعتر تحقق پیدا کرد، و هم از دستاوردهای محتوایی مشروطیت که متأسفانه در عمل با مشکلات و موانع روبرو شد، پاسداری کنیم، باید بر سه چهار نکته پافشاری کنیم: اول، اینکه همه نه در شعار، بلکه در واقعیت بپذیریم که در قدرت سیاسی و مناسبات جدید قدرت، مردم اصیل و اصلند و یک نظام سیاسی در صورتی که بر خواست و اراده و رأی مردم متکی باشد، ثبات پیدا میکند.
هرچند که بعد از فتح تهران هم کشتار مردم و رهبران مشروطیت طلب تبریز ادامه یافت و نمادهای حماسة مقاومت (باقرخان و ستارخان) نیز تبعید شدند، ولی هویت تازة ایرانی و جوهر آزادیطلبی و استقلال خواهی ملت ما کار خودش را کرد و با همة فراز و نشیبها به انقلاب اسلامی منجر شد."