ملخص الجهاز:
"کانشنی اگر چه در این اثر اسلام را ناتوان در ساخت تمدن معرفی میکند و سرانجام تمدن لاتین را بر سایر تمدنها ترجیح میدهد، اما فارغ از نتیجه بهدستآمده، اهمیت این اثر به دلیل روش تحلیل کانشنی است که در مطالعات تمدنی امروز میتواند کاربرد داشته باشد.
فصل چهارم: گروهها و سیستمها 11 کانشنی در این فصل به سیستمهای موجود در هر فرهنگ که از نظر وی منشأ دیگر تکثر است توجه میکند و مینویسد: این تعمیم را میتوانیم بدهیم که بدون استثنا در هر فرهنگی یک سنت 12 و اصول اخلاقی 13 وجود دارد، اما وقتی میخواهیم آن را توصیف کنیم، تفاوتها مطرح هستند، نه شباهتها (ص 148).
اهیمت تاریخ زبانها خیلی زیاد است و تأثیر آنها به مراتب خیلی بیشتر از نژاد است، اما این به معنای معیاری برای تفاوت تمدنها نیست؛ زیرا یک زبان ممکن است به دو تمدن خدمت کند (ص244ـ 245).
کانشنی در پاسخ میگوید: دین تنها زمانی میتواند تمدن را خلق کند که در مشروعیت دینی خودش گروه پنجگانه زندگی را جای دهد و فقط به بخش اخلاق نپردازد، بلکه بعد مادی و سلامت و تلاش برای زندگی و هنر و یادگیری را نیز در بر بگیرد (ص 249).
بنابراین این دین نیز مقدس است و تنها به ابعاد روحانی تمدن توجه دارد(ص258ـ 260) بودائیسم: مثل برهماییها زندگی را بد و شر میدانند، اما همانند برهماییها برای از بینبردن شر تلاش نکردند.
تمدن تنها میتواند اجتماع ابرملی ممکن باشد و نمیتواند مصنوعی خلق شود و نتیجه یک تئوری از پیش تعیین 1 شده باشد، بلکه اجتماعی است با نظم بالاتر و بیشتر از ملت و میتوان گفت که هر ملتی تمدن خودش را دارد."