ملخص الجهاز:
"نویسندهء محترم هیچگونه تخصصی از رشتهها و شاخههای مختلف هنری،از جمله موسیقی،شعر،سینما،تئاتر،خط و نقاشی ندارد و صرفا با مطالعات بیشوکم خود در آثار درجهء دوم در زمینهء تحلیل هنر،گمان برده شایستگی لازم برای اظهار نظر در خصوص انواع هنرها و نظریهپردازی هنری را کسب کرده است.
2 تحقیق دربارهء صحت و سقم این حکم نیازمند جمعآوری و ارائهء ادلهء مختلفی است که نویسندهء محترم نمیتواند در طول کتاب ارائه کند و در نتیجه حکمی است بدون زمینههای لازم و لذا قابل خدشه و نقد؛در حالیکه در یک پروژهء تحقیقی،نباید ادعاهایی را طرح کرد که برای آن ادلهای ارائه نشده است.
نکتهء دیگر اینکه نویسندهء محترم نظرش به شعر حافظ و مولوی است و آنگاه از این دو مثال،یک حکم کلی استباط میکند و به تمامی شاخههای هنری تسری می دهد که به لحاظ روش تحقیق،صحیح نیست که فرد با یک استقرا،آن هم اینقدر ناقص،یک حکم کلی صادر کند.
در صفحات دیگری از فصل اول،تعاریفی از هنر،به نقل از متفکران بزرگ غربی عنوان می شود،آن هم به اندازهء شش یا هفت کلمه و بعد دربارهء آنها داوری صورت میگیرد؛در حالیکه حق آن است که زمینهء این آرای نهایی،حداقل تا حدی برای مخاطب باز شود تا مخاطب هم بتواند با توجه به آن مقدمات پی برد که نتیجهء نهایی به دست آمده،همانگونه که مؤلف محترم مورد نقد قرار داده،نقدپذیر بوده است یا نه.
به عبارت دیگر،با این تقریر،افلاطون جزو کسانی است که غایت هنر را زیبایی میدانند و چون زیبایی ماهیت و ذات هنر است،لذا غایت هنر،هنر میشود؛در حالیکه نگارندهء محترم،فارغ از این نتیجه گیری غلط،در فصل دیگر کتاب میگوید: افلاطون نظریهء هنر برای هنر را نفی میکند."