خلاصة:
علی رغم پژوهش های متعدد صورت گرفته در خصوص اثر حداقل دستمزد بر روی متغیر های مهم اقتصادی، اما بررسی اثر این متغیر بر روی عرضه نیروی کار و میزان مشارکت نیروی کار در بازار کار کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران در سال های اخیر روند کاهشی چشمگیری را داشته است، از سوی دیگر با نگاهی به روند رشد نرخ حداقل دستمزد واقعی مشاهده می شود که این متغیر در 10 سال اخیر از افزایش اندکی برخوردار بوده است. در این پژوهش رفتار مشارکت نیروی کار زنان شهری و روستایی ایران را در قالب نظریه تخصیص نئوکلاسیک مبتنی بر رویکرد حداکثرسازی مطلوبیت فرد با استفاده از مدل داده های پانل و داده های خــــرد طرح آمارگیری از درآمد- هزینه خـــــانوارهای شهری و روستایی برای سال های 1390-1385مورد بررسی قرار می دهیم. نتایج به دست آمده از تخمین مدل در خصوص رفتار مشارکت زنان نسبت به حداقل دستمزد حاکی از آن است که با وجود آنکه افزایش حداقل دستمزد اثر مثبتی بر عرضه نیروی کار دارد اما رفتار زنان شهری و روستایی نسبت به دریافت مزد بالاتر یا پایین تر از حداقل دستمزد متفاوت بوده است و زنان شهری عرضه نیروی کار خود را در مقابل تغییر حداقل دستمزد بیشتر افزایش خواهند داد.
Despite the several researches that focus on investigating the minimum wage effect on the important economic variables، examining the effect of this variable on the labor supply and rate of labor’s participation in labor market has received less attention. The rate of women’s participation in Iran labor market has had a remarkable decrease in the recent years. On the other hand، real minimum wage rate has partially increased a little during the last 10 years. In this survey we investigate the participation behavior of Iranian urban and rural women’s labor in the framework of a Neoclassical Allocation Theory based on the individual utility maximization approach by means of panel data model and income-expenditure raw data of rural and urban families for the period 1385-1390. The results show that age، education and marriage have influenced participation of urban and rural women in labor market positively and labor income of urban and rural women has a negative effect on the rate of their participation in labor market. Moreover، family dimension variable doesn’t have a meaningful effect on the supply of urban and rural women labor. With respect to the relationship of participation behavior of women labor with of minimum wage، despite the positive impact of increasing the minimum wage on labor supply، marginal effect of minimum wage on urban labor participation of women differs from the respective effect on rural one – that this effect on urban labor participation of women is greater.
ملخص الجهاز:
در این پژوهش رفتار مشارکت نیروی کار زنان شهری و روستایی ایران را در قالب نظریه تخصیص نئوکلاسیک مبتنی بر رویکرد حداکثرسازی مطلوبیت فرد با استفاده از مدل دادههای پانل و دادههای خــــرد طرح آمارگیری از درآمد- هزینه خـــــانوارهای شهری و روستایی برای سالهای 1390-1385مورد بررسی قرار میدهیم.
مشاهدات بالا ما را با این پرسش اساسی مواجه میکند که آیا رابطه مستقیمی بین افزایش حداقل دستمزد و عرضه نیروی کار زنان در جامعه ما وجود دارد؟ همچنین عرضه نیروی کار زنان شهری و روستایی هر یک به چه میزان از اتخاذ چنین سیاستی (حداقل دستمزد) تاثیر خواهند پذیرفت؟ در پاسخ به پرسشهای بالا با بهرهگیری از آوردههای الگوی حداکثرسازی تابع مطلوبیت و با تشکیل دادههای پانل زنان شهری و روستایی ایران که از طرح آمارگیری درآمد-هزینه خانوار شهری و روستایی (1390-1385) گرفته شده است و با استفاده از روش تحلیل مقطعی در طول زمان, تلاش داریم به تصریح و برازش مدل بررسی اثر سیاست حداقل دستمزد بر عرضه نیروی کار زن در مناطق شهری و روستایی بپردازیم.
اردیبهشت91 نمودار 2: روند نرخ حداقل دستمزد منبع: بانک مرکزی، اردیبهشت91 (1383=100) از آنجا که هدف اصلی مقاله تلاش در جهت ارزیابی اثر حداقل دستمزد بر عرضه نیروی کار زنان است, باید به این مهم توجه شود که بر مبنای دادههای خرد طرح آمارگیری درآمدـ هزینه خانوار شهری و روستایی برای سالهای 1390 -1385 به طور متوسط 40 درصد از نیروی کار زن در کشور ما کمتر از حداقل دستمزد مصوب در هر سال را دریافت میکنند.