خلاصة:
با وقوع انقلاب ژانویه 2011 در مصر، این کشور برای چندین ماه آبستن تحولات دوران گذار بیداری اسلامی قرار گرفت و فضای سیاست این کشور پیچیده و پرابهام شد. در اینجا اگر بپذیریم که اندیشه ها در استمرار یکدیگر معنا می یابند به تبع شناخت فضای اندیشه ورزی منتج به شکلگیری این تحولات برای درک دقیقتر مسائل امروز مصر ضروری مینماید. بر این اساس این نوشتار به دنبال ارائه رویکردی نظری در خصوص تحولات شکل گرفته در کشور مصر بوده و درصدد است با کاربست رهیافت امنیت هستی شناختی که به ویژه توسط «آنتونی گیدنز» مورد نظر قرار گرفته است، مجموعه عناصر و عوامل تاثیرگذار در شکل گیری فرآیند اعتراضات در مصر را بررسی کند. فرضیه اصلی مقاله این است که ملت مصر به عنوان مردمی پیشرو در جهان اسلام به ویژه در حوزه اندیشه و تمدن، در طی سال های زمامداری مبارک، با تعارضی جدی در هویت اسلامی و دینی خود مواجه شد و به همین دلیل در جهت بازسازی هویت از دست رفته خود همت گماشت. این بازسازی، نمود خود را در بروز اعتراضاتی نشان داد که در نهایت به سقوط رژیم مبارک انجامید. در اینجا احساس تحقیر مردم مصر در دو حوزه داخلی و خارجی و عدم تامین حس احترام که از آن به عنوان عزت یاد شده است، موجب سرنگونی رژیم مبارک در بیست و پنجم ژانویه سال 2011 شد. با این حال به نظر میرسد به واسطه فقدان شرایط و تجربه دموکراسی در مصر، با سقوط مبارک و در طی سه سال اخیر، مردم و برخی سیاستمداران مصر در حالی که هنوز در حال تمرین مشق دموکراسی و عزتمداری بودند، بازیگران نظامی با بهره گیری از این شرایط درصدد برآمدند تا درس دموکراسی را به بقیه بازیگران صحنه سیاسی مصر بیاموزند و سقوط دولت مستعجل مرسی و تحولات پس از آن که در نهایت منجر به روی کار آمدن «عبدالفتاح سیسی» شد مهمترین شواهد این مدعاست.
ملخص الجهاز:
از دیگر سو برخی از تحلیل گران اقتصادی نیز در بررسی علل پیدایی بیداری اسلامی همچنان ناکامی دولت های منطقه را در بسط و گسترش نظام عادلانه اقتصادی و عدم برطرف کردن مشکلاتی نظیر بیکاری و تورم را مطرح مینمایند و معتقدند علت اصلی قیام و خیزشهای اخیرخاورمیانه ، ناتوانی دولت ها در برآورده کردن نیازهای اولیه و اقتصادی مردم منطقه بوده است و به نظر میرسد آینده تحولات کشورهای خاورمیانه نیز بیارتباط با این مسأله نخواهد بود (٢٠١١ ,podeh).
بدین ترتیب با توجه به این پیش فرضها، سئوال اصلی این است که با نگرشی معناگرایانه چه متغیر یا متغیرهایی بر پیدایی رویکردهای بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه به صورت کل و در مصر به صورت خاص تأثیر گذار بوده است ؟ در اینجا در پاسخ اولیه به این پرسش تحقیق سعی خواهیم کرد که به اثبات این مسأله بپردازیم که تحولات ٢٠١١ مصر علیه مبارک حداقل در حوزه دلایل پیدایی خود مبتنی بر جستجوی عنصر عزت و دوری از شرم ، مطابق معادلات نظریه امنیت هستی شناختی گیدنز بوده است .
مقالات و نوشتارهای دیگری نیز در خصوص دلایل و روندهای انقلاب مصر نوشته شده است که از جمله آنها می توان به «مسیر دشوار دموکراسی در مصر؛ چالش های گذار همزمان پس از سقوط مبارک » نوشته سهراب شهابی و فهیمه عباسی در شماره بیستم فصلنامه روابط خارجی و یا نقش شبکه های اجتماعی مجازی در انقلاب مصرکه مرتضی نورمحمدی و رقیه محمدی در مجله فصلنامه تحقیقات سیاسی بین المللی چاپ کردهاند اشاره کرد، که به خاطر آنکه دیگر حوزههای انقلاب مصر را بررسی کردهاند به موضوع مورد توجه در این مقاله نزدیک نشدهاند.