خلاصة:
این مقاله به بررسی مسئله هویت مسلمان معاصر از نگاه طه عبدالرحمن پرداخته، این مهم را با روش اسنادی- تحلیلی و از طریق بیان روششناسی نظام فلسفی او پی گرفته است. بدین منظور ابتدا به زمینههای فردی و اجتماعی رشد فلسفی وی و سپس بر جریان فلسفه تحلیلی معاصر غرب و جریان ظاهرگرایی منطقی جهان اسلام به عنوان دو جریان مؤثر در تکوین فلسفی او پرداخته، به طور خاص بر تأثیرات فلسفه زبانی ویتگنشتاین و اندیشههای منطقی- فلسفی ابنحزم اندلسی متمرکز شده است و پس از آن به تبیین اختصاصات فلسفه تحلیلی- کاربردی عبدالرحمن و چارهجویی او برای مسئله هویت مسلمان معاصر و پیوند آن با آزادی قدس و انتفاضه مسجدالاقصی اقدام کرده است. در پایان هم به ارزیابی روششناختی رویکرد فلسفی وی و بررسی ارتباط منطقی بین مبانی فکری و فلسفه تحلیلی- کاربردی او و ذکر پارهای از انتقادها پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
"نحوه مواجهه با میراث اسلامی و مدرنیته، تلاش در جهت استقلال سیاسی، معضل اسرائیل و شکست اعراب در جنگ 1967، توسعه اقتصادی و سیاسی و الگوی آن، استعمار و مداخلههای غرب در امور مسلمانان و مسائلی شبیه این، ذهن بیشتر اندیشمندان جهان عرب را درگیر کرده است و آنچه در افق دید آنها خودنمایی میکند، این پرسش است که برای حفظ هویت دینی و تمدنی خود و همچنین خروج آن از حالت رکود و دنبالهروی غرب چه باید کرد؟ در میان مسائل بالا مسئله اسرائیل برای طه عبدالرحمن اولویت زیادی دارد.
از نگاه عبدالرحمن تفلسف اساسا ممارستی زبانی و استعانت از دلالتهای موجود در مجال کاربردی اسلامی در راستای حل معضلات موجود است؛ برای نمونه وی به فلسفهپردازی در اطراف مفهوم «فتوت» در راستای تقویت انتفاضه مسجدالأقصی میپردازد که اساسا ممارستی زبانی- منطقی و البته کاربردی بوده، در آن مفاهیم فلسفی بار معنایی خود را از حوزه استعمال عربی- اسلامی دریافت میدارند و استدلالها هم صرفا با تکیه بر همین بار معنایی که گاهی ظاهر است و گاهی نیاز به مداقه بیشتر دارد، صورتبندی میشوند که دقیقا همان رویکرد فلسفه تحلیل زبانی در روشنساختن معنای مفاهیم فلسفی و بهکاربستن آنها در یک بازی زبانی است."