خلاصة:
منظور از روایت ترتیبی زبانی از رویدادها و وضعیتها است که شرکتکنندگان مشترک دارند و یا در روابط علی یا دیگر روابط نتیجهای با هم هستند (لباو و والتزک 1966). درک یک روایت بستگی به ترتیب وقوع وقایع و پویایی میان آنها دارد. لایههای مختلف اطلاعات دربارۀ شخصیتها، محلها و اتفاقات، بهتدریج و با یک پیشرفت زمانی در طول روایت ساخته و پرداخته میشوند. همواره ابزارهایی دستوری در جملهها یا واحدهای بزرگتر از جمله به این منظور استفاده میشوند و از طریق این ابزارهای دستوری، قسمتهای مختلف روایت یا زمینههای هر قسمت مشخص میشوند. مطالعۀ ساخت روایت در حوزۀ علوم شناختی یکی از راههایی است که با آن میتوان رابطۀ میان مقولهبندی دستوری در ذهن و ویژگیهای معنایی اتفاقات جهان خارج از زبان را بررسی کرد؛ به این معنا که درمییابیم اهل زبان برای هر مفهوم در یک اتفاق یا موقعیت بیرونی کدام ابزار دستوری را انتخاب میکنند. همچنین درمییابیم در طول روایت با کدام ابزارهای زبانی از یک اتفاق یا موقعیت وارد اتفاق یا موقعیت بعدی میشوند. مثلا یکی از رایجترین ابزارهای دستوری برای این منظور گزارههای قیدی هستند. همچنین از آنجا که اتفاقهای بیانشده در زبان روایی اغلب کراندار هستند؛ یعنی آغاز و پایان مشخص دارند، با مطالعۀ گفتمان روایی به کشف دلایل استفاده از وجوه مختلف فعل پی میبریم. میتوان گفت مطالعۀ ساخت روایت در یک زبان به دریافت بهتر ما از دستور آن زبان کمک میکند، چراکه با واحدهایی بزرگتر از جمله سروکار داریم و نقشهای دستوری در اینجا علاوه بر نقش اولیۀ خود در جملات زبان، به کار ارتباط بین جملات میآیند. در این مقاله ساخت یک روایت در زبان اشارۀ ایرانی بررسی میشود. از آنجا که زبانهای اشاره زبانهایی بصری هستند، انتظار میرود که ابزارهای دستوری که در گفتمان روایی آنها استفاده میشود نیز ابزارهایی بصریـحرکتی باشند. در این مقاله همچنین تلاش میشود نشانگرهای واژگانی و دستوری که مرز میان بخشهای مختلف یک روایت را تعیین میکنند، مشخص شوند. بنابراین هدف دوم این مقاله برداشتن گامهای اولیه برای توصیف دستوری زبان اشارۀ ایرانی است.
ملخص الجهاز:
"در اسلوب اطلاعی نیز اسمیت از استعارۀ حرکت به عنوان عامل جلوبرندۀ گفتمان نام میبرد (اسمیت، 2003) بنابراین میبینیم که اسلوب روایی از این جهت از دیگر اسلوبهای کلام متمایز است؛ اما در عین حال در یک روایت ممکن است از هرکدام از اسلوبهای گفتمانی ذکر شده در بالا استفاده شود و گفتمان از یکی به دیگری وارد شود.
5. روایت: داستان اولین مدرسۀ ناشنوایان جهان ترجمه به فارسی: یک کشیش (اشاره به تصویر کشیش روی صفحه) در سال 1755 قبل از آن این مرد فرانسوی یک بار که شب بود برف شدیدی میبارید او سردش بود به سختی راه میرفت همینطور که در هوای سرد راه میرفت، یک خانه دید.
راوی برای هرکدام از شخصیتهای مکمل جایی در فضای اشاره تثبیت میکند و بعد در طول روایت با اشارۀ سبابه آن محل را نشان داده و اشارات بعدی را مرتبط با آن شخصیت تولید میکند.
در اینجا میبینیم که دست راست راوی به جای دست راست کشیش عمل میکند و اشارۀ سبابه این بار با کارکردی متفاوت در دست چپ راوی، نمایانگر زن داستان است؛ بنابراین دست راست ضربۀ آرامی به دست چپ (با شکل سبابه) میزند که ترجمۀ آن چنین است: «کشیش زن را صدا کرد.
با نگاهی به یافتههای تامپسون (1978) و کرافت (2001) مشخص میشود که نشانگرهای دستوری که در زبانهای گفتاری نقش ویژهای در ساخت روایت به عهده میگیرند، قابل مشاهده THEME buoy در زبان اشارۀ ایرانی نیز هستند و از این جهت در ردهبندیهای ساخت اطلاعی زبانها میتوان زبانهای اشاره را نیز برای بررسیهای آتی در نظر گرفت."