خلاصة:
ناصرخسرو(٣٩٤-٤٨١ ه .ق .) بیش و پیش از آنکه شاعر باشد، فیلسوف ، استاد اخلاق و کلامی ژرف اندیشی است که تمام هم او بیم دادن مخاطبان به پرهیز از ظاهربینی و تاکید بر ضرورت تامل و ژرف نگری در امور عالم بوده است . هدف اصلی ناصرخسرو از سرودن اشعار، توجه دادن به تحول و استعلای شخصیت انسان است . وی معتقد است انسان موجودی است که ماهیتش از قبل مشخص نیست ومی تواند براساس «آزادی» و «انتخاب » به وجود واقعی خود دست پیدا کند. او انسان را مسئول اعمال خویش می داند و سعی می کند وی را نسبت به این مسئولیت ، حساس و نگران کند. فیلسوفان اگزیستانسیالیست نیز نگاهی کم و بیش مشابه ناصرخسرو به انسان و مسائل او دارند. «نگرانی » و «دلهره » (Anxiety ,Anguish ) از اصول مهم اگزیستانسیالیسم محسوب می شود؛ زیرا از نظر آنان ، دلهره و نگرانی باعث حرکت و استعلای انسان می گردد. نگرانی های اساسی مطرح در مکتب اگزیستانسیالیسم عبارتند از نگرانی آزادAnguish of Freedom(ی)، نگرانی بودن (Anguish of Being) و نگرانی در قبال «اینجا» و «اکنون » (Anguish Before Here And Now). در این مقاله سعی شده است تامسائل اصلی مطرح در مکتب اگزیستانسیالیسم با نگرانی های موجود در دیوان ناصرخسرو مقایسه و بررسی شود و علاوه بر این موارد، نوع خاصّی از نگرانی که می توان آن را با ملاحظاتی ، «نگرانی از طبیعت » نامید، در دیوان ناصرخسرو وجود دارد که در جنب دیگر موارد، در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد.آنچه از این بررسی و پژوهش به دست آمد حاکی از آن است که آراء ناصرخسرو شباهت های چشمگیری با اندیشه ها و آراء فیلسوفان اگزیستانسیالیسم دارد؛ بویژه از حیث اضطراب های هستی شناسانه و دلهره نسبت به موقعیت و سرنوشت انسان .
Naser Khosrow more than anything else is a philosopher، a master of ethic and a literary figure with thoughtful ideas. He urges the people to think deeply about the universe and emphasizes on thoughtful ideas about nature. The main aim of Nasser Khosrow in his poems is to aware people to the evolutionary trend of human personality and its transcendental nature. He believes that human is a creature whose identity is not determined and he can gain his own real essence based on “Freedom” and “choice”. His Divan mainly advises the audience to move toward the path of transcendence. He considers human responsible and tries to make him sensitive and worry about this responsibility. More or less، the Existentialist philosophers have the same views to human. A sense of anguish is also important to Existentialists. They believe in such idea as the cause toward enrichment and transcendence. According to existentialism the most fundamental anguishes are: anguish of freedom، anguish of being، anguish of possibility، and anguish of time and place. In the present article an attempt is made to compare the views offered by Naser Khosrow with ones provided by Existentialists.
ملخص الجهاز:
"این گستردگی ، علاوه بر زمان حال ، گذشته و آینده را نیز در بر می گیرد؛ و همین امر، برای انسان دلهره انگیز است ؛ زیرا این گستردگی ، محدودیت شناخته شدن را در پی دارد و محدودیت یا عدم شناخته شدن ، به گونه ای، عدم و نیستی را فرایاد می آورد: دریاست یکی روزگار کآن را بالا نشناســد کسی ز پهـنا انجام زمـان تـــو ای بــرادر آغاز زمان تو نیست و مبدا (ق :۱۹۱، ب ۴و۵ ،ص ۴۰۴) در قصیدة ۲۰۸ نیز، دلهره و درد و رنج خود را از اینکه به سبب محدودیت زمانی و مکانی و حتی استقلال اندیشه ، نه خویش او را در می یابد و نه بیگانه ، بخوبی بیان می کند: بگذر ای باد دل افروز خــراسانی بریکی مانــده به یمگان دره زندانی اندر این تنگی بی راحت بنشسته خالی از نعمت وز ضیعت و دهقانی برده این چرخ جفا پیشه به بیدادی از دلــش راحت وز تنش تن آسانی دل پـرانــدوه تر از نــار پراز دانه تن گـدازنده تر از نـال زمستـــانی داده آن صورت و آن هیکل آبادان روی زی زشتی و آشفتن و ویرانی گشته چو برگ خزانی ز غم غربت آن رخ روشــن چـو لالة نعــمانی روی بر تافته زو خویش چو بیگانه دستگیریـش نه جز رحمت یزدانی (ق :۲۰۸،ب ۱-۷، ص ۴۳۵) علاوه بر این سه ، می توان نوع دیگری از نگرانی و دلهره را بیان کرد که در دیوان وی بیش از دیگر انواع نگرانی تکرار شده است و اگزیستبانسیالیست ها نیز کم و بیش از آن یاد کرده اند و می توان آن را «نگرانی از طبیعت » نامید."