خلاصة:
یکی از جنبه های زیبایی اشعار محمد تقی بهار تصویر است . ذهن خلـاق بهار در عرصه صورتگری، تخیل و الهام را با هنر نمایی های کلامـی چنـان در هم آمیخته که حالات عاطفی و نفسانی و برهان سازیهای دشـوار خـود را عمدتا در قالب عناصر تصویر ساز تشبیه و استعاره جلوه گر ساخته اسـت . در حوزة تشبیه ، بیشتر از فشرده یا بلیغ اضافی و تصاویر حسی به حسی بهـره گرفته است که این نوع تصاویر او از تنوع برخوردارند. موضوع مشبه اغلـب خود شاعر، ممدوح یا معشوق و گاه مفاهیم تجریدی و انتزاعـی اسـت ولـی موضوع مشبه به غالبا عناصر طبیعت و اشیاء است . در عرصة اسـتعارههـای او، نوع کنایی (تشخیص ) و مصرحه مرشحه بیشترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند. عناصر سازنده خیال او از لحاظ مستعارمنه بیشتر طبیعت و اشیاء و به لحاظ مستعارله ، ممدوح یا معشوق و خود شاعر است . در این مقاله کوشـش نگارنده بر آن است که در تحلیل صوری، نخست سرچشمه های بلاغت این تصاویر هنرمندانه و گاه مبتکرانه را همراه با مصادیق متقن به نمایش بگذارد و آنگاه یک تحلیل محتوایی از این عناصر تصویر آفرین ارائه نماید.
ملخص الجهاز:
مثلا در ابيات زير: اي پشت من از دوري ديدار تـو چـون جـيم وي قدمن از محنـت هجـران تـو چـون دال 31/9 کام تو باد با لب آن شـاهدي کـه بـرد از خلق دل بـه طـره خميـده تـر ز دال 70/24 77 پشــتم از هجــر تــو گــوژتر از قامــت دال اي دهان تو بسـي تنـگ تـر از حلقـة مـيم 103/16 حسـام امـر تـو آنجـا کـه قـد الـف سـازد چون لاء نفي شود قـد کـافران بـه دو نـيم 133/16 بهر تعليم شکوفه ، باد از شـاخ درخـت گه الف سازد، گه دال کند، گـه نونـا 397/14 *از ديگر تشبيهات شگرف و والاي بهار، نمايش هيـأت سـکون و طـرز قـرار گـرفتن عناصر و اجزاي يک پديده در کنار يکديگر است که پيداست در اين گونـه تشـبيه ، يـک چيز به يک چيز مانند نشده ، بلکه اجزاي مرکب ، با حالت و هيأت مخصوص ، به وضعيت همانندي تشبيه گرديده و درجة ابداع و معماري تشبيه در آن هنري تر و والاتـر اسـت .