خلاصة:
عشایر و بروز پدیده کوچ نشینی با تکیه بر دام و مرتع به عنوان محصول مساعدت های جغرافیایی و هم جواری ایرانبا سایر ملل و اقوام کوچ نشین، همواره در فرایندها و ابعاد متعدد اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی از جایگاهیمشخص در تفکرات متولیان امور جامعه برخوردار بوده اند. این روند در دنیای فن سالار نوین و معاصر هزاره سومبشری که عمدتا تعاملات جوامع در عرصه های جغرافیایی بر مبنای معیارها و رویکردهای ژئواکونومیک تبیینمی گردند، سبب گردیده است تا اولویت اصلی در تعیین ظرفیت توسعه ناحیه ای، منطقه ای، ملی وحتی جهانینظام های اجتماعی و ممالک بر اساس میزان و نحوه تعاملات ادراکی آن ها از محیط جغرافیایی تعیین گردد . لذابررسی جایگاه و اثربخشی نظام زیستی عشایر به عنوان بخشی موثر از واقعیات نظام اجتماعی ایران در فرایندترسیم سطوح توسعه با تاکید بر معادله هزینه – فایده اقدامی ضروری برای تصمیم سازی و خلائی مورد اهتمامبرای تصمیم گیران در زمینه سیاست گذاری های کلان کشوری است . این امر چنانچه با تکیه بر پژوهش ها ویافته های آکادمیک مورد تحلیل و بازبینی قرار گیرد، می تواند برطرف کننده بسیاری از موانع عدم تحقق توسعهپایدار و همه جانبه در کشور باشد.
ملخص الجهاز:
"تحول در سازمان اجتمـاعی حـاکم ، سـاختارهای اقتـصادی و خصیصه های زیست محیطی در عرصه های فضایی ملی ، هر چند در گذر زمان ، تاثیرات عمـده ای را بـر جـای نهاده ، لیکن شدت و ضعف آن ، به واسطه عناصر تقویت کننده و یا تضعیف کننده محلـی و منطقـه ای اعـم از اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، و سیاسی ، موجب گردیده است که هم اکنون ترکیب های متفاوتی از اشکال نظام سکونتی سنتی در حال گذرا و نوین مشاهده گردد که بـدین خـاطر بـا عمـل مداخلـه هوشـمند و هدایـت برنامه ریزی شده جهت تسهیل این روابط و به سامان کردن آن از طریق الگوهای متنوع و متناسب با مزیت های نسبی جغرافیای مناطق و نواحی کشور، می توان مشکلات موجود در امر مسکن گزینی و مکان یابی اجتماعات کوچک و پراکنده متمایل به سامان دهی را با چهره ای منطقی و معقول مرتفع نمود.
گروهی نیز امروز پذیرای تحول انـد و در پی مفری می گردند و گروهی دیگر که هنوز به دلایلی و تحت شرایط محیطی و فرهنگی ویژه ای تاکنون امید خود را به ادامه این شیوه زندگی و تولید از دست نداده اند، به لحاظ دخالت های ناموزون دولت و طراحـی یـک اکولوژی تصنعی با مشکلاتی دست به گریبانند که روز به روز بیشتر می شود و بالاخره دیر یا زود نـه تنهـا در وضعیت دشوارتری قرار خواهند گرفت ، بلکه چنانچه در قالب طراحی و تدوین یک استراتژی تحول همـسان و به عنوان ضرورتی ملی برای حرکت به سوی توسعه ای پایدار و همه جانبه مورد توجه خاص قرار نگیرند، می توان گفت که در دهه آینده و با گستره تناقضات موجود در نگرش های مجهول و برنامـه ریـزی هـای سـلیقه ای و پراکنده شاید حتی دیگر نتوان به عنوان جاذبه های فرهنگی و تاریخی ایران زمین آنان را مورد شناسـایی قـرار داد."