خلاصة:
توجه به ابعاد هستی شناسانه ی متون ادبیات داستانی، تحلیلی است هم برای تبیین ویژگی های ادبی متن، و هم راهی برای شناخت بهتر انسان در جامعه ای که داستان در زمینه ی ان جامعه روی میدهد. در پژوهش های هستی شناختی انچه بررسی می شود، نوع تعامل انسان، به عنوان سوژه، با متن و با دیگران است. درحقیقت سوژه شدن، گذار از سوژه شدگی، نتایج این گذار و چگونگی انجام گرفتن چنین فرایندهایی، مبنای تحلیل هستی شناسانه از انسان، در فلسفه ی معاصر است. چنین تحلیلی بر یکی از متون ادبیات داستانی ایران از نویسنده ای که به عنوان یک داستان نویس پسامدرن شناخته می شود، می تواند موارد پیش گفته را در ادبیات و جامعه ی امروز ایران بررسی و مشخص کند. آنچه در این مقاله به ان پرداخته شده، چگونگی متنی شدن، ویژگی های این فرایند و نتایج حاصل از آن، برمبنای متن «داستان ویران»، نوشته ی ابوتراب خسروی است. بر این اساس سوژه در ادبیات پسامدرن (ایران)، سوژه ای متنی است. سوژه ی متنی، ماهیتی پیشینی ندارد، بلکه تابع موقعیت سوژه در متن است. پی آیند این وضعیت، کاسته شدن از ویژگی های ذهنی سوژه و افزایش خصیصه های عینی آن است.توجه به ابعاد هستیشناسانه متون ادبیات داستانی، هم تحلیلی است برای تبیین ویژگیهای ادبی متن و هم راهی برای شناخت بهتر انسان در جامعه ای که داستان در زمینه آن روی میدهد. در پژوهش های هستیشناختی، نوع تعامل انسان به عنوان سوژه با متن و دیگران بررسی میشود. سوژه شدن ، گذار از سوژه شدگی، نتایج این گذار و چگونگی انجام گرفتن چنین فرایندهایی، مبنای تحلیل هستیشناسانه از انسان در فلسفه معاصر است . چنین تحلیلی بر یکی از متون ادبیات داستانی ایران از نویسنده ای که داستان نویس پسامدرن شناخته میشود، میتواند موارد پیش گفته را در ادبیات و جامعه امروز ایران بررسی و مشخص کند. در این مقاله ، چگونگی متنیشدن ، ویژگیهای این فرایند و نتایج آن برمبنای متن «داستان ویران » نوشته ابوتراب خسروی واکاوی شده است . بر این اساس ، سوژه در ادبیات پسامدرن (ایران )، سوژه ای متنی است . سوژة متنی ماهیتی پیشینی ندارد؛ بلکه تابع موقعیت سوژه در متن است . پیآیند این وضعیت ، کاسته شدن از ویژگیهای ذهنی سوژه و افزایش خصیصه های عینی آن است
ملخص الجهاز:
"» (همان ، ٢٧) را در داستان های ایرانی بازشناسی کنند؛ ازاین روست که وجود یک یا تعدادی از این ویژگیها در یک داستان نیز، آن را (به زعم نویسندگان این دو کتاب ) در زمرة ادبیات پسامدرن قرار میدهد؛ از این جمله است رمان های کولی کنار آتش و تاریخ سری بهادران فرس قدیم در کتاب تدینی (١٣٨٨) و داستان های کوتاه «مسابقه » و «میزگرد» در اثر پاینده (١٣٩٠)؛ حال آنکه به نظر میرسد این گونه داستان ها را باید داستان هایی مدرن به شمار آورد که به صورت پراکنده ، از شگردهای ادبیات پست مدرن نیز در آن ها استفاده شده است .
متن پسامدرن متنی است که شیوة تولید خود را از مخاطب پنهان نمیکند؛ به این ترتیب ، خواننده نیز با «نویسندة داستان » روبه رو نیست ؛ بلکه با «موقعیت نویسندة داستان » مواجه است و نویسنده با یادآوریهای پیوسته ، بر این موقعیت تأکید میکند.
متنیشدن سوژه از تعین آن میکاهد و همچنان که ویژگیهای ذهنی آن را کاهش میدهد، موجب میشود تا سوژه در مکانی امتداد یابد که همواره امکان امتداد برای آن محفوظ است ؛ حتی اگر این مکان جایی خارج از داستان باشد: «شاید اگر نوشتن واقعۀ آن مرگ به فرجام میرسید، تو کشف میکردی که زنی مثل تو عاشق دیگری دارد که در بیرون داستان ایستاده تا در فرصتی که دیگر هیچ کس نیست ، از یکی از معبرهای داستان وارد شود و بگوید که او مردی واقعی است که تو را دوست دارد» (١٦١).
این موقعیت ها با تأکید نویسنده بر فرایند نوشتن شکل گرفته است که عملی پیشاسوبژکتیو به شمار میرود؛ ازاین رو، سوژه در چنین داستانی هیچ گاه به سوبژکتیویتۀ مورد نیاز برای سوژه بودن نمیرسد؛ به همین سبب ، در «داستان ویران » زمان تقویمی مفهومی ندارد."