خلاصة:
وحی پدیدهای است که برخی از بندگان برگزیده و شایستۀ الهی با آن با خداوند تعالی ارتباط برقرار میکنند تا برنامۀ رستگاری و سعادت جاودانی را از او دریافت و برای هدایت بشر به قلههای کمال ابلاغ کنند. برخی از دانشمندان به دلیل ناتوانی از شناخت صحیح حقیقت وحی تفسیر نادرستی از وحی ارائه داده وآن را همسان با نبوغ دانستهاند و پیامبر را نابغههایی خلاق معرفی کردهاند که در برهههایی از تاریخ بشر در عرصه زندگی اجتماعی درخشیدهاند و با بهرهگیری از نبوغ و هوش ذاتی خود اصول و قوانینی را برای هدایت و سعادت و سلامت روانی و اخلاقی بشر آوردهاند.ولی این تحلیل از وحی پذیرفته نیست، زیرا وحی و نبوغ دو حقیقت کاملا متمایز و جدا از هماند؛ نبوغ امری فکری، و مرتبط با ساختارهای طبیعی، ذهنی و مغزی انسان است، در حالی که وحی دانشی از سنخ علم حضوری است که قلب و روح پیامبر آن را اخذ و تلقی میکند. معرفتهای حاصل از نبوغ خطاپذیرند ولی معرفتهای وحیانی خطاپذیر نیستند. معرفتهای حاصل از نبوغ محدود به مسائل و موارد خاصی هستند ولی معارف وحیانی همۀ ابعاد زندگی انسان را دربرمیگیرند. در این مقاله، تحلیل همسانی وحی با نبوغ با رویکرد عقلی و نقلی مورد بررسی ونقد قرار گر فته است.
ملخص الجهاز:
"تفسیر وحی به نبوغ به عقیدۀ برخی از دانشمندان، پیامبر کسی جز نابغهای اجتماعی نیست؛ آنچه از قوای فکری این نابغه بهعنوان اندیشههای صالح و اصلاحگرایانه نمود مییابد همان وحی و قوانینی است که او برای اصلاح و تأمین سلامت و سعادت جامعه آورده است و روح پاک او که این افکار را به قوای ذهنیاش راه میدهد روحالامین نامیده میشود، چراکه طهارت و پاکی روح این نابغۀ اجتماعی اجازه نمیدهد که وی از سر هوا و هوس و خواهشهای پست مادی و نفسانی سخنی بگوید.
ک. طباطبایی، 1393: 79ـ80) همچنین، قرآن کریم میفرماید: «علمه شدید القوی» 1 مراد از «شدیدالقوی» خدا باشد یا جبرئیل، به هر حال، آموختن است، نه مانند الهامهایی که نصیب برخی از دانشمندان میشود و میگویند ناگاه فرضیهای به من الهام شد؛ فرد دانشمند تنها همینقدر احساس میکند که پیش از این نمیدانست و اینک ناگهان چیزی به ذهنش آمده است اما ارتباط با معلم و آموزگار را احساس نمیکند؛ او همینقدر میفهمد که علم جوشید ولی حس نمیکند که با جایی تماس داشته یا نداشته است.
از سویی دیگر، این تغییر و تحول هم ناگهانی در آنها پیدا میشد، در حالی که افکار و اندیشههای نوابغ بشری تدریجی است و مردم با سابقۀ علمی آنها به خوبی آشنایی دارند؛ نبوغ فکری یک اندیشمند حاصل تراوشهای تدریجی فکر او و دیگران است، اما وحی مطلقا تدریجی نبوده، یکباره و دفعی است.
2. اگر وحی الهی نشئت گرفته از نبوغ، فکر و اندیشۀ انسان بود، تحدی و هماوردطلبی امری به دور از حکمت مینمود و از آنجا که کار غیرحکیمانه در وحی الهی راه ندارد، هماوردطلبی و آشکار نمودن ضعف و ناتوانی دیگران (منکران) دلالت میکند که وحی محصول نبوغ و اندیشۀ بشری نیست و از سوی خداوند تعالی نازل شده است."