خلاصة:
با وجود درک ارتکازی همگانی از عدالت، تنوع ملاحظات دخیل در کاربردهای اجتماعی آن فضای بحث را در معرض آشفتگی قرار داده است. آیا استعمالات عدالت در حوزههایی مثل: حقوق، سیاست واقتصاد از اشتراک معنوی برخوردار است؟ آیا الگوهای معنایی عدالت از قبیل: اعطای حق، مراعات شایستگیها، مساوات، بیطرفی و توازن قابل ارجاع به یک الگوی جامعاند؟ در این که دربارهی اصول عدالت و شناسایی مصادیق آن با دیدگاههای متعارضی مواجهیم تردیدی نیست اما آیا اساسا همهی اینها تحت عنوان عدالت با مسألهی واحدی روبرو هستند؟ آیا همزبانی میان آراء دارای مبانی ایدئولوژیک و چارچوبهای معرفتی متفاوت امکانپذیر است؟ قبل از ورود به نزاعهای ایدئولوژیک میان نظریههای عدالت یک تحلیل معناشناسانه از عدالت اجتماعی آن گونه که در این جستار مد نظر قرار گرفته است میتواند ضمن پاسخگویی به این قبیل سؤالات راه را برای بازآرایی منطقیتر دیدگاهها در قبال یکدیگر هموار نماید.
ملخص الجهاز:
"برابری در معنای اول که در رفتارهای فردی و نهادی موضوعیت پیدا میکرد و بیشتر جنبهی وظیفهگرایانه داشت و غالبا در فضای حقوقی مناسبت دارد به الگوی رعایت شایستگی و استحقاق بازگشت میکند لکن برابری به معنای دوم که مراد از آن تعدیل نابرابریها در وضعیت نهایی است بیشتر جنبهی نتیجهگرایانه دارد و غالبا در فضای اجتماعی و اقتصادی مورد توجه است و آنگاه که با نگاه جمعگرایانه دنبال میشود و صرفا ناظر به استیفای حقوق فردی نیست به الگوی شایستگی و اعطای حقوق قابل ارجاع نمیباشد باید از الگوهای دیگر مثل وضع بایسته و توازن مدد گرفت در هر صورت مساوات همواره یک مدل روبنایی و صوری است هیچ گاه معرف جوهره و محتوای عدالت نیست.
حتی الگوهای مطرح شده در سطح دوم تحلیل نیز عناوینی کلی است و لازم است سطح سومی را به این دو سطح اضافه کنیم که بعد از عبور از بحث مفهومی به جنبهی تطبیقی و انضمامی عدالت مربوط میشود به عنوان مثال در سطح اول گفتیم عدالت طرز برخورد بایسته با شئون فرد است در سطح دوم میگوئیم در این موقعیت آن شأنی که باید رعایت شود حقوق فردی است در سطح سوم بحث بر سر این است که چرا این فرد از این حق بخصوص برخوردار است و رعایت این حق مقدم بر اصول دیگر است."