خلاصة:
نویسنده در این مقاله، عدالت اسلامی در مورد زنان را، به مفهوم برابری و مساوات در شخصیت و حقوق زنان دانسته و معتقد است؛ همه تفاوتهای حقوقی زن و مرد برخواسته از فرهنگ مردسالار قرون پیشین و صدر اسلام و حاصل تفسیرهای مرد سالارانه مفسران از متون اسلامی است. وی با تأکید بر نکته فوق، اصرار دارد که باید اهداف فمینیستی را با متون مقدس و اسلامی مستند نمود و این حرکت که «فمینیسم اسلامی» نامیده میشود، تنها راه تغییر احکام و قوانین و رسیدن به مساوات است.
ملخص الجهاز:
"وقتی عدل و برابری رکن ذاتی اسلام است ـ همان گونه که اکثر فقهای معاصر گفتهاند و مسلمانان باور دارند ـ آیا این رکن ذاتی نباید در قوانین و مقرراتی که رابطه بین زن و مرد و حقوق مربوط به آنرا تنظیم میکند نیز منعکس شود؟ چرا در متون فقهی، که در واقع چارچوب شریعت را مشخص میکنند، زنان گاه از جایگاه مناسبی برخوردار نیستند؟ اینها پرسشهایی بودند که من در سال 1358 با آنها مواجه شدم.
بنیادگرایان سکولار نیز دقیقا همین کار را انجام میدهند، اما به نام روشنگری، پیشرفت و علم و با ادعای افشای زن ستیزی دین، حال آنکه بستر و زمینههایی را که این متون در آنها شکل گرفتهاند و همچنین متونی را که آشکارا حاوی ایده برابری جنسیتی هستند، به حساب نمیآورند و با این کار به ذاتگرایی و ابدی کردن تفاوت میان اسلام و سایر ادیان دامن میزنند و نسخه خامی از روایت شرق شناسانه از اسلام را بازتولید میکنند.
اشاره نویسنده در این مقاله، اشتباهات بسیار زیادی دارد، که پرداختن به همه آنها، از عهده نقد اشاره گونه بازتاب اندیشه خارج است، لذا به برخی از آنها به اختصار اشاره میکنیم: عدالت یا برابری و حقوق دموکراتیک: نویسنده عدل را به معنای برابری دانسته و از آنجا که به تصریح خود او عدل از ارکان اسلام است، لذا بر علیه فقه و فقها و تفاوتهای حقوقی زنان، زبان به اعتراض گشوده و هرگونه نابرابری را خلاف عدالت دانسته است."