خلاصة:
اهتمام به تاریخنگاری در دوره ممالیک، بسیار چشمگیر بوده است؛ بهگونهایکه این عصر را باید اوج دوران تاریخنگاری اسلامی دانست. از میان انواع تاریخنگاری این دوره، به نگارش فرهنگنامههای تاریخی بیش از همه توجه شده است. در آغاز قرن هفتم و به هنگام تشکیل دولت ممالیک، بعضی از مورخان با مراجعه به کتب طبقات و تواریخ عمومی و نیز کتب انساب، به تدوین تراجم همه اعیان اسلامی، بدون توجه به تخصص، بلاد، مذهب و زمان آنها پرداختند. علت این امر، تعدّد و تکثر لایههای مختلف طبقات و نسلها و انبوه کتب طبقات علوم گوناگون و از همه مهمتر نبود یک شیوه، برای دسترسی آسان به تراجم اعیان مسلمان بود. این اندیشه از اواخر قرن ششم و با فرهنگنامه معجمالادبا یاقوت آغاز شد؛ سپس در قرن هفتم، با نگارش فرهنگنامه تاریخی مهم وفیاتالاعیان ابنخلکان به اوج خود رسید. فرهنگنامه مذکور الگوی نگارش فرهنگنامههای تاریخی بعد، همانند الوافیبالوفیات و فواتالوفیات شد. این پژوهش قصد دارد ضمن نگاهی کوتاه به اقبال تاریخنگاری در این عصر چگونگی شکلگیری، انگیزهها، روشها، انواع، محتوای تراجم، سبک ادبی، منابع، اهمیت و آسیبشناسی فرهنگنامههای تاریخی را بررسی و تحلیل کند.
ملخص الجهاز:
با این تعریف، تمام کتب شرحاحوالی که ترتیب تدوین آنها براساس نظام حولیات (سالشمارانه) است از زمره فرهنگنامهها تاریخی خارج میشوند؛ بنابراین آثاری مانند: نزهةالألبا اثر الانباری (577ق/ 1181م) که به نظر نخستین کتاب تراجم عمومی است، تراجم رجال القرنین السادس و السابع اثر ابوشامه (665ق/ 1266م)، أنباءالغمر اثر ابنحجر و بسیاری از آثار دیگر، از این دست را نمیتوان فرهنگنامه به حساب آورد.
همو در کتاب خود، الاعلان، در باب اهمیت نگارش تراجم اعیان مینویسد: هر کسی ترجمه مسلمانی را بنگارد، همانند این است که او را زنده کرده است فکأنما أحیاء الناس جمیعا (سخاوی، 1413ق: 56).
نخستین فرهنگنامه تاریخی را یاقوت به نام معجمالادبا، در عصر ایوبی نوشت که باید آن را در زمره فرهنگنامهها به حساب آورد؛ اما همانگونهکه از عنوان آن برمیآید، مؤلف تنها به تراجم اصناف معدودی، مانند ادبا و شعرا، بسنده کرده و شرححال صحابه و دیگران را در نظر نگرفته است؛ پس نمیتوان آن را فرهنگنامه تاریخی، به معنی گسترده آن دانست (جلالی، 1369: 23).
ابنتغری بردی درباره کتاب و حوزه زمانی آن مینویسد: در این کتاب، مقریزی تراجم افرادی را که بعد از تولدش از دنیا رفتهاند تا زمان وفات خود آورده است (ابنتغری بردی، بیتا: ۱/397).
دررالعقود نیز ازجمله آثاری است که سخاوی در خلال بعضی از تراجم خود، از آن استفاده کرده است؛ برای نمونه وی در ذیل ترجمهالجوهری (ترجمه 154) مینویسد: مقریزی در دررالعقود از او تمجید و حکایاتی از وی روایت کرده است (سخاوی، بیتا: ۲/55).