خلاصة:
بیتردید نفت ازجمله منابع مهم درآمدهای اقتصادی ایران است که گاه سهم بسزایی، در روند توسعه و رشد و گاه ممانعت از آن، در جامعه ایرانی ایفا کرده است. در دوران پهلوی اول و دوم، عملکرد وزیران نفت و اتخاذ تصمیمات درست یا نادرست آنان در زمینه صنعت عظیم نفت، با فراز و فرودهایی همراه شد؛ اما روند طیشده در سازمان مدیریتی صنعت نفت، از تمامی جهات، عمق وابستگی رجال سیاسی و صاحبان قدرت را نشان میدهد که بهنوعی، بقای حکومت پهلوی را تضمین میکردند. تحّولات تاریخی صنعت نفت، در عصر پهلویدوم، هنوز نیازمند بررسی دقیق و موشکافانهای است و این مهم، با توجه به صدارت منوچهر اقبال در دورهای حساس، چندان تحلیل و بررسی نشده است. حضور منوچهر اقبال و انتصاب او بر ریاست شرکت ملّی نفت ایران، به مدت چهارده سال، باعث بهوجودآمدن رقابتهای شدید داخلی و شکاف میان گروههای سیاسی و طبقات اجتماعی داخل کشور شد؛ این حضور همچنین، رشد قارچگونه شرکتها و کمپانیهای نفتی دولتهای اروپایی را به منظور سیطره بر این منابع به دنبال داشت. این مقاله درصدد است که به چگونگی حضور و عملکرد منوچهر اقبال، بر ریاست صنعت نفت ایران بپردازد؛ سپس روابط دو سویه اقبال را با رجال سیاسی، در عرصه تصمیمگیری نفتی بررسی کند. در ادامه، به عواملی که موجب تشدید مدیریت بحران اقبال در صنعت نفت و همچنین، انعقاد قراردادهای نفتی وی با دول غربی نظیر امریکا، ایتالیا، فرانسه و... شد، اشاره میکند.
ملخص الجهاز:
حضور منوچهر اقبال و انتصاب او بر ریاست شرکت ملی نفت ایران، به مدت چهارده سال، باعث بهوجودآمدن رقابتهای شدید داخلی و شکاف میان گروههای سیاسی و طبقات اجتماعی داخل کشور شد؛ این حضور همچنین، رشد قارچگونه شرکتها و کمپانیهای نفتی دولتهای اروپایی را به منظور سیطره بر این منابع به دنبال داشت.
سؤال محوری این پژوهش آن است که مدیریت و عملکرد منوچهر اقبال، بر صنعت نفت ایران در فاصله زمانی 1342 تا 1356ش/1963 تا 1977م، چگونه بود و چه عواملی بر نحوه این مدیریت تاثیر مینهاد؟ در پاسخ باید گفت نخست آنکه بازیگران نفتی خود، در چنبرهای از فساد اداری و استبداد پهلوی بودند و فرایند رسیدن آنها به مدیریت، در این راستا بود؛ دوم آنکه با وجود برخی نکات درخور توجه و گشادگی دست مدیریت نفتی منوچهر اقبال، برای برخی برنامهها و قراردادهای نفتی مناسب، همواره رقابت و حسادت و حساسیتهای متعددی، در زیر چتر استبداد داخلی وجود داشت؛ لذا مدیران نفتی و ازجمله منوچهراقبال، گذشته از اراده شاه، بخش مهمی از تواناییهای خود را مصروف جدال و رقابت با دشمنان مدیریتی خود، در حوزههای وابسته به نفت و اقتصاد ایران میکردند.
این بیانگر آن بود که شاه بدون هراس از مخالفتهای گسترده در بین طیفهای سیاسی مختلف و با دامنزدن به اختلافات موجود میان رجال سیاسی کشور و همچنین با بهرهگرفتن از اقبال به عنوان «چرخ پنجم شرکت» برآن است تمام مذاکرات فیمابین شرکت ملی نفت ایران، با شرکتها و کنسرسیومهای نفتی را نه به صورت رسمی و قانونی زیر نظر مدیران و کارشناسان شایسته، بلکه مستقیما زیر نظر خود اداره کند (سفری، 1373: ۱/271؛ بهنود، 1374: 53؛ تفضلی، 1373: 261).