خلاصة:
بوسنی و هرزگوین در طول تاریخ همواره صحنه رقابت قدرتهای سیاسی بوده و اکنون نیز مرز و میدان رقابت تمدن اسلامی و تمدن غرب محسوب میشود. حفظ جایگاه جهان اسلام در این صحنه، جز با تداوم حضور و بقای مسلمانها در بالکان به ویژه بوسنی و هرزگوین میسر نیست. ایران اسلامی در جلوگیری از پاکسازی قومی مسلمانها در جنگ بالکان در دهه آخر قرن بیستم نقشی انکارناپذیر حتی از دید دشمنان ایفا کرد. اما کشورمان برای ادامه کمک به اعتلا و نهادینهسازی هویت مسلمانها در بوسنی و هرزگوین باید شناخت کاملی از فرهنگ آنها داشته باشد چون فرهنگ مقوم هویت به شمار میرود. این مقاله با بررسی وضعیت فرهنگی مسلمانان بوسنی و هرزگوین دستمایهای فشرده برای کارشناسان فرهنگی فراهم میکند.
ملخص الجهاز:
"فرهنگ مثنویخوانی، نسخ کتب خطی به زبان فارسی در کتابخانه غازی خسروبیک سارایوو، ترجمه و تفسیر آثار دست اول ادبیات فارسی همچون گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولوی، بهارستان جامی، پندنامه عطار و دیوان حافظ در بوسنی و هرزگوین و وجود بسیاری از نویسندگان بوسنیایی که در قرون 15 تا 18 میلادی آثار خود را به فارسی مینوشتند، نشان از تأثیر فرهنگ ایرانی بر مسلمانان این سرزمین دارد.
اهمیت فرهنگ ایرانی برای بوسنی و هرزگوین ناشی از ضرورتهای سیاسی و دینی دوران معاصر نیست، بلکه از نظر فرهنگی و تمدنی برای مسلمانان این کشور اهمیت دارد.
این روابط اهمیت ویژهای در دوران جنگ و پس از آن داشته و به سهم خود عاملی برای گسترش و تعامل فرهنگی دو ملت ایران و بوسنی و هرزگوین، شناسایی فرهنگ ایرانی، معرفی دوباره منابع تفکر اسلامی و کمک برای بازسازی هویت اسلامی مردمان این سرزمین بوده است.
فرهنگ بوسنی و هرزگوین با پشت سر گذاشتن سه سنت اسلامی، غربی و کمونیستی در حال حاضر در وضعیتی است که کمونیسم قدرت خود را برای فرهنگسازی از دست داده و تنها بقایای فرهنگی آن در قالب هنرمندان، استادان یا نگاهها و گرایشهای کمونیستی و سوسیالیستی احزابی مانند حزب سوسیال دموکرات وجود دارد که با گذشت زمان، این نوع تفکرات و گرایشها هم قدرت خود را از دست میدهند.
مسلمانان بوسنی چگونه میتوانند هویت اسلامی خویش را حفظ کنند و در عین حال پاسخی اسلامی به مشکل انسان معاصر بدهند؟ فرهنگ اسلامی این سرزمین از گذشته بر وحدت شریعت و طریقت استوار بوده، ولی در حال حاضر تفکر مسلط دینی تا حد زیادی متأثر از اسلام اخوان المسلمین و سلفیگری است."