خلاصة:
تفکر فلسفی غرب در عصر جدید، تحولی بنیادین پیدا کرد. دکارت با مقدم کردن اندیشه بر وجود، امکان شناخت در بستر وجود را مرتفع کرد و انسان، جهان و خداوند را مبدل به تصور و ایده نمود. در چنین شرایطی، مهمترین مسئله این است که چگونه میتوان به خود، خداوند و جهان شناخت پیدا کرد. تنها راه برای دکارت، حصول شناخت از طریق رفلکشن (reflection) در ایدههای فکر، امتداد و کمال بود. از نظر او این کار از طریق شهود عقلانی صورت میگیرد. پس از دکارت، میراث او، یعنی شناخت از طریق رفلکشن، در تفکر غرب باقی ماند و جایگاه بسیار مهمی در شناخت پیدا کرد. هرچند اهمیت نقش رفلکشن در تفکر لاک، بارکلی، لایبنیتس و کانت بسیار آشکار است، اما رفلکشن در تفکر فیشته نقشی بنیادین پیدا میکند. در نظام فلسفی فیشته، شناخت مبتنی بر شهود عقلی است و شهود عقلی بر رفلکشن استوار است. فیشته بر این امر تصریح میکند که «شهود به معنای واقعی فقط برای رفلکشن فلسفی متعین میشود» . وی رفلکشن را به روش مبدل میکند. نویسنده درصدد اثبات این مطلب است که روش رفلکتیو در نظام فلسفی فیشته چیزی جز بسط و تحقق نقد اول کانت نیست.
ملخص الجهاز:
"همگان واجد این منشأ شناختند و هرچند این منشـأ ازآنجاکـه با اشیاء بیرونی سروکار ندارد، حس نیست ، با این حال به حس بسیار شبیه اسـت و شاید [این شباهت ] کافی باشد که بتوان آن را حس درونی نامید»، اما به این دلیـل که پیش از این «منشأ دیگر تمثلات را حس نامیده اند» لاک نام دیگری برای حـس درونی برمیگزیند و میگوید: «این را رفلکشن مینامیم ؛ زیرا تمثلاتی به ما میدهـد که فقط با اندیشیدن ذهن بر کنش های خود، فراهم میشود.
وی هنگامی که در حال تقابل و سنجیدن روش های ریاضی و فلسفی به پیروی از کانت است ، متذکر این مطلب میشود و میگوید: درحالی که ریاضیات میتواند و قادر است مفاهیم خود را در شهود بسازد، فلسفه ، برای این که مفاهیم خود را از یک اصل نخستین استنتاج کند، می تواند و باید بتواند اندیشیدن را به کار بگیرد و اعمال کند.
استنتاج و شهود ذکرشده ، درکنش رفلکشن فیلسوف ، با یکدیگر ترکیب میشوند و چنانکه گفته شد از نظر او «شهود به معنای واقعی فقط برای رفلکشن فلسفی متعین میشود» (٢٢٩ I :٢٠٠٣ ,Fichte) کانت در نقد سوم از نوعی حکم به نام حکم رفلکتیو نام میبرد در این حکم نیز به شیوه ی احکام قیاسی سیر، از جزئی به کلی است ، اما نه بر اساس قوانین منطق بلکه از طریق بر ساختن «کلی» به دست قوه ی تخیل ."