خلاصة:
تحقیقات صورت گرفته بر تاریخ گذاری قرآن از سوی بلاشر نشان می دهد که وی نیز همانند سایر خاورشناسان به روایات ترتیب نزول توجهی نداشته و براساس شاخص های سبک شناسی نظیر شاخص طول آیات و سور به طبقه بندی چهار دوره ای از سور قرآن براساس سه دوره مکی و یک دوره مدنی اقدام نموده است. پیش فرض او این است که با گذر رسالت، طول آیات و سور افزوده می شده است. به طور طبیعی، این سوال مهم جلب نظر می کند که بلاشر با چه دلیل و توجیهی از این شاخص در تاریخ گذاری بهره برده و اصولا اعتبار و کارایی علمی این روش تا چه اندازه است؟ این پژوهش با روش توصیفی به نقد و بررسی معیار طول در تاریخ گذاری قرآن با تاکید بر تحقیقات بلاشر پرداخته است؛ در نهایت، استثنائاتی در این بین شناسایی گردید که از میزان اعتبار شاخص طول در تاریخ گذاری کاست.
ملخص الجهاز:
"سؤالی که اینک مطرح است، این است که آیا شاخص طول با توجه به اینکه دلیل نقلی برای آن وجود ندارد، از اعتبار علمی برای تاریخ گذاری و طبقه بندی سوره های قرآن برخوردار است؟ قابل ذکر است که علاوه بر خاورشناسان، دانشمندان اسلامی نیز در لابه لای کتب علوم قرآن ضمن برشمردن شاخص های اجتهادی در تمییز سور مکی از مدنی به طول آیات و سور استناد کرده اند.
2. دیدگاه های مطرح درباره شاخص طول آیات و سور در تاریخ گذاری در زمینه اینکه آیا شاخص طول می تواند معیاری برای تاریخ گذاری قرآن باشد، به طورکلی دو دیدگاه وجود دارد: برخی از دانشمندان نظیر خاورشناسانی همچون ویل، نولدکه، رودول، بلاشر و مهندس بازرگان با الهام از کار بلاشر بر این باورند که شاخص طول در طبقه بندی و تاریخ گذاری قرآن معتبر است (ر.
جدول 1: ترتیب نزول بازرگان به همراه طول متوسط سور مقایسه ترتیب بازرگان با ترتیب روایی نشان می دهد آن ترتیب با ترتیب روایی در بسیاری از موارد تفاوت فاحش دارد که در جدول ذیل نمایش داده شده است: سوری که در ترتیب بازرگان مدنی اند، درحالی که مکی اند سوری که در ترتیب بازرگان مکی اند، درحالی که مدنی اند مقایسه با ترتیب روایی قصص، لقمان، احقاف، یونس، فاطر، انعام، رعد محمد، بینه، منافقون، جمعه، تغابن، صف جدول 2: موارد تفاوت فاحش ترتیب بازرگان در مقایسه با ترتیب روائی بازرگان حتی وقتی ترتیب خود را با ترتیب بلاشر، که یکی از شاخص هایش در طبقه بندی سور، طول آیات بوده است، مقایسه نمود، دریافت که با آن نیز کمابیش اختلاف دارد."