خلاصة:
در ایران، تاریخنگاری از هنگام شکلگیری تاکنون، فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده است. در این میان، برآمدن و فرو پاشیدن حکومتها، در این فراز و فرودها نقش مهمی داشته است. به گونهای که برآمدن حکومتهای بزرگ و حتی محلی، باعث نگارش آثار تاریخنگارانه با هدف جاودانه کردن و مشروعیتبخشی به آن حکومتها میشد. بیگمان با از میان رفتن این ضرورت، نگارش آثار تاریخنگارانه نیز با رکود روبهرو میشد. با وجود این سخن، برآمدن حکومت سلجوقیان در ایران، رونق تاریخنگاری و نگارش آثار تاریخنگارانه چندانی را منجر نشد. تاکنون آنچه از تاریخنگاری این دوره به دست آمده، شامل آثاری است که خارج از دربار سلجوقیان ایران و بدون حمایت آنان نوشته شده است. در واقع در این دوره، تاریخنگاری با رونق چندانی مواجه نشد. توجه مقطعی سلجوقیان به تاریخنگاری، باعث از میان رفتن معدود آثار نگارش یافته با حمایت آنان شد. امری که باعث شگفتی است و علل آن نیاز به بررسی دارد. از آنجا که تاکنون پژوهشی مستقل در این باره انجام نگرفته، این مقاله در پی آن است که به بررسی علل ضعف تاریخنگاری در قلمرو سلجوقیان ایران بپردازد.
Historiography of Iran has considerably fluctuated from its advent. Indeed، fall and rise of governments have played a significant role in such fluctuation. In other words، the rise of great governments and even local ones led to the advent of historical texts in order to make such governments eternal and give them legitimacy. Undoubtedly، the writing of historical texts depended on such necessity. However، the foundation of Seljuk government in Iran did not led to the spreading of historiography. The available historical texts were produced out of territory of Seljuks and without of their support. In other words، historiography did not spread remarkably in this period. The remaining historical texts were disappeared due to lack of Seljuk consideration for them. Such amazing issue needs to be analyzed. The Present study tries to investigate the reasons of historiography weakness in Seljuk Empire in Iran.
ملخص الجهاز:
در نیمه نخست حکومت سلجوقیان، آثاری همچون ملکنامه و تفضیل الاتراک علی سائر الاجناد و تاریخ ابوالعلاء احول، به نگارش درآمد؛ اما به استثنای تفضیل الاتراک، این آثار از میان رفتهاند و ما تنها به بخشها و روایتهایی از آنها دسترسی داریم.
به علاوه، آثاری همچون محاسن اصفهان، فارسنامه، مجمل التواریخ و القصص، نصره الفتره و عصره الفطره، تاریخ بیهق و سلجوقنامه نیز در نیمه دوم حکومت سلجوقیان یا در قلمرو سلجوقیان عراق نوشته شده و به دست ما رسیدهاند؛ اما به استثنای فارسنامه، این آثار بدون حمایت دربار سلجوقی به نگارش درآمدهاند.
توجه مقطعی سلجوقیان به تاریخنگاری و تداوم نیافتن این سیاست، باعث از میان رفتن معدود آثار نگارش یافته با حمایت آنان، یعنی ملکنامه و تاریخ ابوالعلاء احول، شد.
صدقی تنها از ملکنامه نام برده و موضوع حمایت سلجوقیان از نگارش آثاری همچون تفضیل الاتراک و تاریخ ابوالعلاء احول را نادیده گرفته است؛ به علاوه، از درک سیاست سلجوقیان، در زمینه ارائه گزارشی از تاریخ کهن خود باز مانده است.
در زمینه تاثیر بیسوادی سلاطین سلجوقی نیز، باید اشاره کرد که این موضوع به خودی خود، باعث بیتوجهی به تاریخنگاری نشد و همان طور که در ادامه خواهد آمد، پس از نگارش رساله تفضیل الاتراک ترجمه ترکی آن، برای طغرلبیگ که سواد خواندن و نوشتن نداشت، خوانده شد.
تاکنون آنچه از تاریخنگاری این دوره به دست آمده شامل آثاری است که در نیمه دوم حکومت سلجوقیان و خارج از دربار و بدون حمایت آنان نوشته شده است؛ البته به استثنای فارسنامه ابن بلخی که تنها اثری است که به دستور سلاطین سلجوقی نوشته شده است.