خلاصة:
یکی از عمده مصائب عصر پسامدرنیسم بروز بحران های زیست محیطی است که عوامل زیادی در تحقق این فاجعه جهانی دخیل میباشد. این بحران ها پیش از آنکه بحرانی زیستی باشد، بحرانی معرفتی است . در این بین نقش آرا و مبانی فلسفی در ایجاد این بحران ها و یا ارائه راه حل فلسفی جهت رفع آن بسیار مهم و ضروری است . بر این باور هستیم یکی از عوامل اصلی معرفتی در بروز بحران های زیست محیطی آرا و مبانی فلسفی فرانسیس بیکن است . از طرف دیگر آرا و مبانی فلسفی ملاصدرا از پتانسیل بسیار بالایی در حل این بحران ها برخوردار است . هدف این پژوهش تبیین نقش علل معرفتی در سه حوزه متدولوژی علمی، انسان شناسی و جهان شناسی در زایش بحران های زیست محیطی و نیل به راه حلی فلسفی جهت رفع این مشکل است . در واقع با تطبیق مبانی فلسفی این دو فیلسوف قرن شانزده راه حل عمیق فلسفی ـ اسلامی بر اساس نظریات ملاصدرا فراروی اندیشمندان قرار خواهد گرفت .
ملخص الجهاز:
در واقع اندیشه های معرفتی و مخصوصا اندیشه های فلسفی، نقشی تأثیرگذار در این خصوص ایفا نموده که از آن میان آرا و اندیشه های فیلسوف تجربی مسلک قرن شانزدهم ، یعنی فرانسیس بیکن که صریحا بحث انقلاب در علم و به تبع آن دگردیسی در حوزه انسان شناسی و جهان شناسی را به همراه داشت ، تأثیری عمیق در این حوزه از خود برجای نهاده است .
اعتقاد داریم که اگر بیکن با انقلاب علمی خویش در سه حوزه انسان شناسی ، جهان شناسی و متدولوژی دگرگونی بنیادینی ایجاد نمود، تنها راه حل بحران های زیست محیطی نیز انقلابی دوباره در این سه حوزه است .
در عین احترام به روش تجربی به عنوان «صرفا یکی از راه های کشف حقیقت »، لکن جهان امروزی جهت رفع آلامی همچون بحران های زیست محیطی نیازمند استخدام روش های کارآمدی همچون عقل و شهود میباشد، هرچند در بخش دگردیسی در حوزه انسان شناسی و جهان شناسی به تحلیل بیشتر این موضوع خواهیم پرداخت ، لکن ضروری است که در اینجا گفته شود همچنانکه در حکمت متعالیه برای طبیعت مراتب گوناگونی در نظر گرفته شده و انسان نیز از مراتب فیزیکی و متافیزیکی خاص خود برخوردار است .
تولید تکنولوژی که تنها ارمغان متدولوژی تجربی است ، از منظر بیکن به عنوان اصلی بدون قید و شرط برای آسایش انسان مورد تأکید قرار میگیرد، لکن این موضوع در تفکر صدرایی که فلسفه ای مبتنی بر اخلاق است ، مردود شمرده میشود.