ملخص الجهاز:
با درنظر گرفتن همه جنبهها میتوان گفت که به علت همسویی رهبران وهابی و سران حکومت در ریاض و واگذاری مسئولیت بیشتر از سوی آمریکا به رهبران عربستان، ساختار قدرت سیاسی در عربستان به کنشگری توسعهطلبانه در چارچوب نزدیکی بیشتر با اسرائیل در منطقه روی آورده که تجاوز به یمن یکی از نشانههای آن است.
برای دههها، ناسیونالیسم عربی که بعنوان معیار استقلال و مشروعیت در منطقه یکهتاز بود، بیشترین خطرهای موجودیتی را متوجه عربستان میکرد و خاندان سعودی با آگاهی از این واقعیت که عربستان بیبهره از توانمندیهای تولیدی، نظامی، تکنولوژیک و از همه مهمتر ارزشهای مدنی است، انفعالیترین ایستارها را داشت.
عربستان با تکیه بر توانمندی مالی گسترده و بهرهبرداری از سردرگمی آمریکا در خاورمیانه که در کمتر دورهای از تاریخ دیده شده، برآن شده است که بیثباتی داخلی و آسیب پذیری گسترده برای کشورهای مخالف خود در منطقه پدید آورد و قدرت کشورهای دوست را افزایش دهد.
در چارچوب این ارزیابی بود که جنگ سرد در جهان عرب از زمان به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر بعنوان نخستین پرچمدار پانعربیسم، شکلدهندة همة روابط و معادلات در خاورمیانه عربی گشت.
تا زمانیکه آمریکا مانند دوران زمامداری ریچارد نیکسون خواهان دنبال کردن سیاست موسوم به «ویتنامی کردن» جنگ است و تا هنگامی که کشورهای ناهمسو با عربستان با کاهش چشمگیر منابع درآمدی روبهرویند، باید انتظار داشت که جنگهای عربستان سعودی در منطقه و حمایت این کشور از جنگهای داخلی در کشورهای منطقه برای تغییر رژیم ادامه یابد.