خلاصة:
گرچه میرداماد شهرتش را بیشتر مدیون نگاشته هایی پیرامون حکمت و فلسفه است، لکن در زمینه های متعدد، از جمله علوم نقلی نیز دارای آثاری متعدد و شایسته بررسی است. کتاب التعلیقه علی اصول الکافی وی با توجه به نام کتاب و مقدمه آن، گویی قرار بود شرح احادیث کتاب سترگ کافی باشد، اما در ادامه متوجه شد بررسی اسناد روایات بر بررسی متون، مقدم است؛ بدین رو تصمیم گرفت ابتدا در مجموعه ای موسوم به الرواشح السماویه، دیدگاه های خود را در مصطلحات حدیث و مباحث مهم رجالی بیان نماید که در مواردی دیدگاهی خلاف مشهور گذشتگان نیز مطرح می کند. این تحقیق با توصیف و تحلیل دیدگاه های میرداماد، براساس روش تطبیقی ـ مقایسه ای با سایر عالمان حدیثی متقدم شیعه به دستاوردهایی نائل گشته است؛ توثیق ابراهیم بن هاشم قمی و صحیح انگاشتن مرویات وی، تعریف دقیق اصطلاح قوی که از منظر عالمان متقدم دارای معنای موسعی بوده اما میرداماد آن را تضییق کرده، عدم تمایز بین حدیث مستفیض و مشهور، جعل اصطلاح تخریج و تخرج و ضبط متفاوت حدیث معضل را از جمله این موارد می توان برشمرد. همچنین تقسیم بندی های بدیع و دقت های لغوی وی از دیگر نوآوری های میرداماد در مباحث درایه ای است.
Although Mirdamad is mainly known for his philosophical writing، he has many other works on narrational sciences، which are important to discuss and study. While writing his book Glosses on Al- Usul Al- Kafi، which considering the title of the book and its introduction seems to be written to explain the traditions collected by al-Kafi in his magnum opus of hadith، he understood that an investigation of the documents of the traditions should come prior to the study of the traditions themselves. Therefore، he decided to express his views on the technical terms of hadith and important issues related to the transmitters of hadith in a collection titled Al- Rawasheh Al- Samawiyyah in which he sometimes offers views that are opposite or at least different from those of earlier scholars. Having explained and analyzed the views of Mirdamad، this article by comparing his views with those of other earlier Shii scholars of traditions has come with significant conclusions، such as documenting Ibrahim Ibn Hashim al-Qomi and endorsing what he has transmitted، explaining with precision the firm term، which from the viewpoint of earlier scholars had a wide meaning but Mirdamad has narrowed it down، obliterating the difference between well-documented and well-known tradition، introducing the term inferring، and a different explanation of the difficult hadith. Moreover، new classification and verbal precisions are some other innovations of Mirdamad in the subject of Understanding hadith.
ملخص الجهاز:
ايـن تحقيق با توصيف و تحليل ديدگاه هاي ميرداماد، براساس روش تطبيقي ـ مقايسه اي با سـاير عالمـان حديثي متقدم شيعه به دستاوردهايي نائل گشته اسـت ؛ توثيـق ابـراهيم بـن هاشـم قمـي و صـحيح انگاشتن مرويات وي، تعريف دقيق اصطلاح قوي که از منظر عالمان متقدم داراي معناي موسعي بـوده اما ميرداماد آن را تضييق کرده ، عدم تمايز بين حديث مستفيض و مشهور، جعـل اصـطلاح تخـريج و تخرج و ضبط متفاوت حديث معضل را از جمله اين موارد ميتوان برشمرد.
ک: مامقـاني، ١٣٨١ش ، ج ٥، ص ٨٢ بـه 185 بعد) ميرداماد در راشحۀ چهارم کتاب خود، دربارة جايگاه روايي ابراهيم بن هاشـم قمـي با پذيرش ديدگاه سوم ، اين گونه توضيح ميدهد که مشهور است سـند روايتـي کـه در طريق آن ابراهيم بن هاشم قمي وجود دارد، «حسن » ناميده شود، اما در بالاترين درجـۀ حسن و به عبارتي تالي درجۀ صحت ؛ زيرا نصـي بـر توثيـق وي وجـود نـدارد، لکـن صحيح و صريح نزد من آن است که طريق ابراهيم بـن هاشـم صـحيح اسـت ، چراکـه جلالت و عظمت شأن او برتر از آن است که کسي او را تعديل و توثيق نمايـد.
(ميرداماد، ١٤٢٢ق ، راشحۀ چهارم ، ص ٨٥) البته توضيح فوق وقتي ميتواند صحيح باشد که صحابي امام صادق (ع) بـودن وي مفروض گرفته شود، درحاليکه علامه بحرالعلوم حديث مذکور را غريب دانسته انـد و معتقدند که به طور قطع ، افتادگي در سـند رخ داده اسـت (بحرالعلـوم ، ١٣٦٣ش ، ج ١، ص ٤٤٦ـ٤٤٧)؛ زيرا روايت مذکور بدون کوچک ترين تغيير در متن ، در باب هاي ديگـر آمده است ، درحاليکه بين ابراهيم بن هاشم و امام صادق (ع) سه واسـطه وجـود دارد.