خلاصة:
علی رغم توسعه تحسین برانگیز تئوریهای بنیادی در کارآفرینی، توسعه بیشتر این رشته بدون پیشرفت در مدل ها و روشهای اندازه گیری دشوار است. به خصوص، سازه فرصت ها در کانون تحقیقات کارآفرینی به اندازه گیری کمی در سطح کلان نیاز دارد. در این مقاله چگونگی کاربرد تحلیل پوششی داده ها (DEA) برای اندازه گیری فرصت های نوآورانه و فرصت های آربیتراژ فنی تشریح می شود و یک مثال بر مبنای نمونه ای از 96 کشور در طول دوره 18 ساله 2012-1995، همراه با تخمین هایی از فرصت های نوآورانه و آربیتراژ فنی برای استفاده احتمالی سایر پژوهشگران ارائه می شود. به علاوه چگونگی همبستگی فرصت های نوآورانه و آربیتراژ فنی با نرخ تراکم کسب وکارهای جدید تشریح می شود. سپس کشورهای جهان برحسب مقدار شاخص های فرصت های نوآورانه و آربیتراژ فنی به چهار گروه طبقه بندی می شوند. در انتها مقایسه بین کشورهای صادرکننده نفت و غیرصادرکننده نفت نشان می دهد که بطور نسبی کشورهای صادرکننده نفت (شامل ایران)، کمتر در زمره کشورهایی هستند که از شاخص بهره برداری از فرصت های نوآوری بالایی برخوردارند و به نسبت بیشتر در زمره کشورهایی هستند که از فرصت های آربیتراژ فنی نیز بخوبی بهره برداری نمی کنند.
Despite the impressive development of theories in entrepreneurship، without the development of measurement theories، further advancement of the field is problematic. In particular، the notion of opportunities، central to entrepreneurship research، requires adequate macro-level quantitative measurements. In this paper we demonstrate how to employ data envelopment analysis (DEA) to calculate not only innovative opportunities، but also technological arbitrage opportunities. We provide an illustrative example based on a sample of 96 countries during the period of 1995–2012. We include estimates of innovative and technical arbitrage opportunities for possible use by other scholars، demonstrate how both innovative and technical arbitrage opportunities correlate with the rates of New Business Density. Then، the countries of the world in terms of indicators of innovative and technical arbitrage opportunities classified into four groups. Finally، comparison between oil-exporting and non-oil exporting countries shows that relatively oil-exporting countries (including Iran) are less among the countries that have high innovation opportunities utilization index، and are with a large proportion among the countries that do not exploit technical arbitrage opportunities.
ملخص الجهاز:
"براساس چارچوب نظری فعلی درباره فرصتها، فرصتها را میتوان به نوآورانه ]یعنی «موقعیتهایی که در آن کالاها و خدمات، مواد خام، بازارها و روشهای سازماندهی جدید را میتوان از طریق تشکیل ابزارها، اهداف یا چارچوب اهداف- ابزارهای جدید معرفی کرد» ( Begley & Boyd Brockhaus & Horwitz 0 Taste for Uncertainty Khilstrom and Laffont 2 Superior Foresight Knight Casson Thornton Gartner Mises اکخارت و شین 1 ، 2003) یا آربیتراژ] یعنی موقعیتهایی که در آن اهدافی که تصمیمگیر در تلاش برای رسیدن به آن است و ابزاری که وی بکار خواهد برد، مشخص هستند[ تفکیک کرد.
اما چگونه میتوان مقدار فرصتهای نوآورانه و آربیتراژ فنی موجود در اقتصاد را اندازهگیری کرد؟ آیا آنها هیچ اثری از خود در اقتصاد بر جای نمیگذارند؟ آیا روشی برای اندازهگیری کمی آنها براساس مدلها و روشهای سازگار و به لحاظ تجربی قابل قیاس وجود دارد؟ همانطور که ذکر گردید، تاکنون متغیر جانشین مناسبی برای فرصتهای آربیتراژ وجود نداشته و نوآوری در سطح بین کشوری به چندین روش مانند ثبت اختراعات تا مخارج تحقیق وتوسعه اندازهگیری شده است.
این کشورها در زمره کشورهایی هستند که با فاصله از مرز تولید جهانی فعالیت میکنند و در سطح اقتصاد ملی از فرصتهای نوآوری نسبت به کشورهای پیشرو کمتر بهرهبرداری میکنند اما از فرصتهای آربیتراژ فنی جهانی بطور کامل استفاده کردهاند مانند چین، ترکیه و برزیل.
این کشورها در زمره کشورهایی هستند که با فاصله از مرز تولید جهانی فعالیت میکنند و در سطح اقتصاد ملی از فرصتهای نوآوری نسبت به کشورهای پیشرو کمتر بهرهبرداری میکنند و از فرصتهای آربیتراژ فنی نیز بخوبی بهرهبرداری نمیکنند مانند ایران، ونزوئلا و مکزیک."