خلاصة:
« حجیت قول لغوی » یکی از مباحث مهم اصول فقه است که تاکنون از منظر واقعیات تاریخ لغت به آن نپرداخته اند .
تاکنون هیچ تعریفی از «لغوی»مطرح نشده است و در این مختصر از این دو، تعریف جامعی ارائه خواهد شد. تاریخچه
لغت نگاری، گویای آن است که شرح کلمات عربی به درستی و کامل به ما منتقل شده اند. این تاریخ، بسیار اعتمادساز
بوده و تلاش برخی از اصولی ها برای اثبات « قول لغوی » از راه های مختلفی همچون خبرویت لغوی، انسداد صغیر،
سیرة عقلا و اجماع (هرچند در مواردی موثر بوده است) کامل نیست. با بررسی تاریخی در دانش لغت نگاری عرب،
مشخص می شود که: «شفافیت تاریخ نگارش لغت عرب و انتقال درست کلمات و شروح اصیل عرب» و «خبرویت قول
لغوی» البته با بیان جدید؛ دو دلیل مهم برای اثبات حجیت قول لغوی هستند.
Proving “the validity of lexicologist’s statement” is an important matter in the Principles of Jurisprudence which has not been considered yet in the perspective of the realities of the lexical history. The word “lexicologist” also has not been defined yet. Both of them will be defined in detail in the present text. The history of lexicography indicates that the Arabic words have been communicated to us properly and completely. The history is significantly confidence-building and although in some cases a number of the scholars of the Principles of Jurisprudence have been working efficiently to prove “lexicologist’s statement” in different ways like lexicologist’s proficiency، Insidād e-Ṣaghīr، the practice of the wise people، and Ijmā٫(unanimous consensus of Mujtaḥidīn)، it is not sufficient. Field studies and historical investigations of the Arab lexicography make it clear that “the clear history of Arab lexicography، the proper communication of the words، the Arab’s original explanations” and “lexicologist’s proficiency”- of course in a new explanation- are two major evidences to prove the validity of the lexicologist’s statement.
ملخص الجهاز:
"کتابهای غریب القرآن شرح معنای کلمات مبهم قرآن کریم محسوب میشوند (احمد مختار، ١٤١٨: ١٠٣؛ شـرقاوی، ١٤٠٧: ١٤؛ سـالم مکرم، بیتا: ٥٧) و کتابهای غریب الحدیث به بیان و شرح کلمـات غـامض و دارای ابهـام احادیث میپردازند (خطابی، ١٤٠٣: ٧٠)، اما این سـؤال وجـود دارد: آیـا تعریـف «لغـوی» به صورت مصداقی شامل غریب نگاران نیز میشود یـا اینکـه تنهـا بـه معجـم نگـاران لغـت اختصاص دارد؟ چنانکه در بحث ارتباط لغویها با غریب نگاران در صفحات پیشین نیز اشاره شـد، ایـن دو دانش بسیار به هم نزدیکند، پس بسیاری از اصولیها، جایگاه آنها را با جایگاه لغـویهـا 1 اشتباه گرفته اند (عراقی، ١٣٨٨: ٣٩٦) و جایگاه لغوی را بیان معانی اسـتعمالی دانسـته انـد .
حال سؤال اینجاست که این بزرگان بر چه مطالبی تکیه مـیکننـد؟ آیـا چیـزی غیـر از همین منابع لغوی و کلام و اقوال لغویهاست ؟ یا اگر واقع بینانـه تـر بنگـریم ، آیـا یکـی از اصلیترین منابع آنها، اقوال لغویها نیست ؟ اگر جواب مثبت باشد، اما اشکال شود که علما به منابع لغوی احتجاج نمیکنند، بلکه با بررسی اقوال آنها به قطع میرسند، آن وقـت سـؤال دیگـری پـیش مـیآیـد کـه در مـوارد متعددی مشاهده میشود که آنها در موارد اختلافی به نظر یک لغوی استناد میکنند، آیا این مطلب از باب قطع است یا اعتماد یا احتجاج؟ با آنچه گفته شد و پس از مشخص شدن تعریف «لغوی» و جدا کردن «قـول لغـوی» از اجتهادات لغوی؛ حجیت قول لغوی از دو راه اصلی ثابت میشود: مهم ترین و اولین دلیـل ، «اعتمادساز بودن تاریخ لغت نگاری عرب» و دلیل دوم که توسط برخی اصولیون نیز پذیرفته شده است و ما با بیان جدیدی آن را عنوان کردیم «اثبات خبرویت لغـوی در شـرح لغـات عربی» است ."