خلاصة:
آمایش سرزمین و توسعه کشور نیازمند توجه ویژه به تمامی عرصهها و زیستگاههای شهری، روستایی و عشایری است. در این میان، جامعه عشایر به خاطر محرومیت و شرایط سخت زندگی از جایگاه مهمی برخوردار است و به همین دلیل، ساماندهی جامعه عشایر همواره مورد توجه بوده است. از مهمترین بحثهای مطرح در حوزه ساماندهی، اسکان عشایر است. این سیاست که از دوره پهلوی اول با نگرش سیاسی شروع شده و تا برنامه چهارم توسعه کشور (1388-1384) با نگرش توسعه پایدار ادامه یافته است، به شکلگیری روستاها یا کانونهای خودجوش و هدایتی متعددی منجر شده که بیتوجهی بدان باعث از بین رفتن اعتبارات و دوری از نظم فضایی سرزمین میشود. این سیاست برگرفته از دیدگاههایی همچون تغییرات اجتماعی، نوسازی، تامین نیازهای اساسی، حفظ محیط زیست و راهبرد توسعه پایدار است که در هر دوره، با توجه به دیدگاه ویژه، خدماترسانی و ایجاد شرایط اسکان برای این جامعه صورت گرفته است. روستاهای جدید با چالشهایی چون سستی همکاری دستگاههای اجرایی در زمینه اسکان، ناتوانی مدیریت این روستاها، و مشارکت اندک مردم در فرآیند اسکان روبهرو بودهاند و از اینرو، برای فراهم آوردن زمینه پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی این کانونها، برخورداری از برنامههای کارآمد ضروری خواهد بود.
In order to carry out spatial planning and achieve development ، all urban، rural and nomad habitats should be addressed specifically. Among these، nomad community has a special status due to its deprivation and difficult living conditions. This has been the justification for attempts to organize the nomad community after the revolution particularly in the second development plan. One of the most important arguments which has normally received the attentions of many policy makers and planners has been to settle down nomad communities. This strategy started in the reign of first Pahlavi with a political inclination and continued to the fourth development plan with a sustainable development inclination which led to villages or centres that were formed spontaneously or exogenously، and insufficient attention to them will cause financial losses as well as a departure from spatial systematization. Studies show that this policy has emanated from views such as social change، modernization، basic needs provision، environmental protection and sustainable development، and in each period، outreach of services، and creation of settlement conditions has been carried out in accordance with the dominating strategy and perspective. A point worth considering is that these villages encounter challenges such as feeble cooperation among executive bodies involved in the settlement، inability to manage the villages، low participation of people in settlement process. If the intention is to provide a sustainable socio-economic and environmental base for these centres، it is necessary to have plans that reduce or omit these challenges effectively.
ملخص الجهاز:
در طول پنج دهه برنامه ريزي نظام مند در ايران ، با وجود توانايي هاي جامعه عشايري ، برنامه اي هماهنگ با وضعيت جمعيتي ، توانمندي ها و ميزان نيازهاي اين جامعه تدوين و اجرا نشده است و بر اين اساس ، از نظر بسياري از شاخص هاي توسعه و دسترسي به خدمات ، شکاف بزرگي ميان اين جامعه و جوامع شهري و روستايي وجود دارد.
اين نوع اسکان از زمان پهلوي دوم آغاز شد و بعد از انقلاب اسلامي ، به اوج خود رسيد؛ و به ويژه در برنامه هاي دوم ، سوم و چهارم توسعه کشور، براي اسکان عشاير، اهداف از پيش تعريف شده در نظر گرفته شد و در واقع ، اين کار مهم ترين سياست براي سامان دهي جامعه عشاير بود، چرا که بيشتر اعتبارات مناطق عشايري به همين سياست اختصاص داشت .
جدول ١- تعداد کانون هاي شناسايي شده خودجوش و هدايتي به تفکيک استان {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} مأخذ: سازمان امور عشاير ايران (١٣٨٥ب ) چالش ها نبود جايگاه مناسب در نظام برنامه ريزي و اجرايي کشور ابتدايي ترين شرط شکل گيري توسعه در مناطق عشايري وجود جايگاهي مناسب براي برنامه ريزي توسعه در ساختار برنامه ريزي کشور است .
پيشنهادها با توجه به اينکه توسعه پايدار جامعه عشايري به ويژه پايداري کانون هاي اسکان هدايتي و خودجوش درگرو همکاري عشاير در فرآيند اسکان و درون زا شدن اين روند است ، پيشنهاد مي شود تا سازمان امور عشاير ايران و ساير دستگاه هاي اجرايي هم پيوند، همکاري عشاير در هرگونه برنامه ريزي و تصميم گيري را در اولويت برنامه هاي خود قرار دهند.