خلاصة:
مارتین بوبر فیلسوف بزرگ آلمانی معاصر بسبب نظریه خاص او در باب رابطه آدمی با دیگری،
نامبردار و مورد توجه اندیشمندان است. از نظر بوبر هر زندگی واقعی مواجهه است، مواجههای
میان انسان و دیگری. در این مواجهه، فرد با حفظ وجود مستقل خویش، مبادرت به ایجاد رابطه
با دیگری میکند اما اینگونه نیست که در دیگری مستحیل شود. بوبر قائل به دو نوع رابطه
است « من-تو » اساسی است که انسان میتواند با جهان پیرامون خود داشته باشد، یکی رابطه
است که متضمن صورتی « من -آن » که رابطهای دوسویه و بیقید و شرط است و دیگری رابطه
از بهرهمندی و تسلط است. البته از نظر مارتین بوبر، اختلاف این دو حوزه مربوط به ماهیت ابژه -
هایی که انسان با آنها رابطه برقرار میسازد نمیشود، بنابراین چنین نیست که هرگونه رابطه
قلمداد شود، بلکه « من -آن » و هرگونه رابطه با حیوانات و اشیاء « من - تو » میان اشخاص
میتواند بین انسان با هر چیز « من- تو » اختلاف میان آن دو، به نفس رابطه مربوط است. رابطه
دیگری رخ دهد مانند انسان، حیوان، گیاه و یا با یک شیء یا اثری هنری، و با فراتر رفتن از آنها،
رابطه میان انسان با خداوند برقرار میشود. بنابراین رویکرد انسان به جهان، از این حیث که کدام
یک از این دو رابطه را در نظر داشته باشد، متفاوت است. بوبر رابطه من -تو را ارجح از رابطه
من -آن میداند اگرچه در عالم خاکی گریزی از رابطه من -آن نیست، اما ماندن در این رابطه
(من -آن) به دور شدن از خود منتهی میگردد. به نظر فیلسوف والاترین مرتبه رابطه، برقراری
ی ابدی (خدا) نائل « تو » ارتباط میان انسان و خداوند است که از طریق رابطه من -تو میتوان به
شد. بحث از این موضوع در زبان فارسی کاملا بدیع است و پیش از این به شکل جدی بدان
ی ابدی، که همان خداوند « تو » نپرداختهاند. بنابراین مارتین بوبر والاترین نوع رابطه را رابطه با
بدل نمیشود. تلقی بوبر در باب رابطه، منجر به « من-آن » است میداند؛ رابطهای که هرگز به
الگویی شده که بسیاری از اندیشمندان از آن تاثیر پذیرفتهاند، هرچند مدل من - توی مارتین
بوبر قابل استفاده در تفکرات شرقی است، اما شایان ذکر است که در سنت شرقی-اسلامی
الگویی با چنین مضمونی یافت میشود، هرچند از حیث زمانی قرنها پیشتر از مارتین بوبر
مطرح گشته است، اما چه بسا کاملتر و کاربردیتر باشد (به ویژه جهت استفاده متفکران و
اندیشمندان اسلامی). برای مثال میتوان نمونه جامعی از بحث رابطه میان انسان و خدا را در
نهاد، مراتب « من -من » آثار مولانا جلاالدین بلخی یافت. در این الگو، که نام آن را میتوان
ی « من -تو » متفاوتی از رابطه را جهت برقراری رابطه با خداوند ذکر نموده است، هرچند الگوی
بوبر ارزشمند و کاربردی است، اما به نظر میرسد در مقام قیاس الگوی مولانا موثرتر واقع گردد.
Martin Buber، Germany grat philosopher، was famoused because of his theory about relathionbetween human and other. Acording to the theory، every really life is encounter، the encounter between human and other.into the encounter، one makes a relathion with other while he take care of himself as independent being ، and not drown with other . Buber maintions about two types of relationthat human can be had with environs:1- i-thou relationt that is mutual and uncodition. 2- i-it relation that is one-sided and profitable. Buber belives that the different of two domain is not about human relations with subjective،so we can not allways say that i-thou relation is only concerring the relation between human and human، and we cant allways say that i-it is only concerring the relation betweenhuman and animal، candy and object ، butthe different is about how we make. I-thou relation can be between human and every things: God ، human ، animal، candy، subject. Buber maintions that i-thou rekation is bettter than i-it relation ، although we can not leave i-it relation in the world، but if we stay into this relation، we will get away ourself، but the best relation is relation between human and God ،and we can attain such relation by i-thou relation. The relation between Godand human never change into i- it relation. The receiving of Buber lead to influence many thinker. I-thou modle of Buber is used by estern thought، but in estern -islamic tradition ، we can find a modle like that. It modle can be the more compelet than i-thou modle of Buber، the modle is i-i modle that is made by moaluna.
ملخص الجهاز:
تمایلات عرفانی بوبر در کتابهای دانیال(Daneil) و بحثهایی در باب یهودیت(Talks on Judaim) قابل مشاهده است و موضوعاتی چون اتحاد میان انسان و خدا در آن مطرح است، که البته در ادامه این اتحاد جای خود را به مواجهه میدهد(cf:Simmon,2005,vol.
همانگونه که پیش از این اشاره شد، در بحث رابطه، «دیگری» که به عنوان «تو» یا «آن» با «من» مواجه میگردد، میتواند شی، گیاه، حیوان ، انسان و حتی خدا 1 باشد و اینکه با هریک از آنها وارد کدام یک از دو حوزه میشود ربطی به ماهیت «دیگری» ندارد، بلکه مربوط به نوع رابطهای است که «من» در برقراری رابطه انتخاب می کند.
مارتین بوبر در بحث رابطه و اهمیت برقراری رابطه در حوزه «من-تو» اینگونه بیان میکند: «کلام «من » خطاب به «تو»، کل واقعیت یگانه و تفکیک نیافته جهان را که به تجربه درنمی آید، رو در رو و مخاطب «من» قرار میدهد.
قابل ذکر است که در عین نگاهی همراه با ترس نسبت به خداوند، میبینیم که خداوند با قوم بنی اسرائیل تکلم میکند و از طریق تکلم کردن با آنها رابطه برقرار میسازد و انسان را مورد خطاب قرار میدهد.
بوبر خداوند را امری مطلق میداند اما به منظور مواجه شدن با انسان، او را متشخص میسازد و معتقد است این امر لطمهای به مطلق بودن او نمیزند: «خداوند خود را بعنوان امری شخصی تنزل نداده، بلکه بعنوان شخص مطلق به درون رابطه وارد میگردد.
پس هنگامی که «من» با تمام وجود وارد رابطه ی «من-تو» میشود امر غیرقابل جستجو حضور مییابد: «پاسخ به «تو» مانند رودهایی میماند که نهایتا به دریا میرسد که همان «تو»ی ابدی است» (Buber, 1970:75).