خلاصة:
سمک عیار کهنترین داستان عامیانة فارسی است که فرامرز بن خداد الارجانی آن را در سدة ششم به نگارش درآورد. اصل این حکایت با استناد به شواهدی، به تاریخ قبل از اسلام بازمیگردد. تقریباً هیچ اثری دربارة آداب و رسوم مردمان گذشته در دست نیست؛ به همین سبب این داستان مرجع بسیار ارزشمندی برای دستیابی به برخی از آداب و رسوم و بهطورکلی جامعهشناسی تاریخی گذشتگان است که مبهم مانده است. درحقیقت اصل این داستـان بر پایة عیاریهای پادشاهان و گروهی از جوانمردان با نام عیاران بنا شده است؛ در این مقاله برخی از آداب بزم و رزم آنان بررسی میشود. به این آداب و رسوم و یا جزئیات آن تاکنون اشارهای نشده است.
Samak-e Ayyar is the ancient Persian folk story that is written in the sixth century by Faramarz Ibn Khodadad Al-Arjani. Of course، according to some evidence، the story goes back to the pre-Islamic history. Considering that no scheduled work is available in the field of customs of early people، this story is a valuable reference to achieve some customs and historical sociology of the deceased that has been remained unclear. This study has dealt with some customs and feasts of kings and some groups of manliness named the chivalrous. This story has been originally based on their chivalries. The study also aims at mentioning customs that have not been mentioned yet or if they have been dealt، their details have not been considered.
ملخص الجهاز:
واژه های کلیدی سمک عیار؛ آداب و رسوم ؛ رزم ؛ بزم ؛ عیاران ١ـ مقدمه دربارة معنای واژة فولکلور چنین گفته اند: «کلمه فولکلور، مرکب است از دو جزء «فولک » Folk و «لر» کـه جـزء اول را در فارسی به مردم ، توده ، عامه ، خلق و عوام ترجمه کـرده انـد و بخـش دوم را بـه دانـش ، آگـاهی، دانسـتن ، معلومـات ، حکـمت و کلماتی از این گونه برگردانده اند.
شادی خوردن مهم ترین اصطلاح عیاری در این داستان است که باید به نکاتی چنـد در بـاب ایـن اصـطلاح در کتـاب سمک عیار اشاره کرد: الف ) در این داستان ، اصطلاح شادی خوردن بیشتر در معنی ارادت و خـدمتکاری و دوسـتداری بـه کـار رفتـه اسـت (ارجانی، ١٣٦٩، ج ٤: ٤٢٦).
ج ) عیاران بیشتر برای خدمتگزاری به سمک ، شراب میخوردند؛ اما به ندرت این عمل دربارة افراد دیگـر نیـز مطـرح شده است (همان ، ١٣٦٩، ج ٤: ١٣٤).
آنان با نواختن این کوس به دشمن اعلام میکردند آمادة جنـگ هسـتند و زمـان درگیری فرارسیده است : «آواز بوق جنگ برخاست ؛ که لشکر خورشید شاه روی بـه میـدان نهادنـد و صـف هـای لشـکر راست بداشتند» (همان ، ١٣٦٧: ٢١٤).
؛ اما جام شاه میگوید: «این همه عقوبت است ؛ امـا بهتـر از ایـن باید، به علامت ها باید کشتن » (همان ، ١٣٦٩، ج ٤: ٩٩) و سمک را نیز مانند تاج دخت شکنجه میکننـد؛ گویـا دردنـاکتـرین شکنجه در آن دوران استفاده از همین روش زجرآور و بیرحمانه بوده است .