خلاصة:
پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که شش رمان معاصر فارسی در بازۀ زمانی پیش و پس از انقلاب اسلامی چه تصویری از الگوی روابط بین نسلی را در خانواۀ ایرانی ترسیم کرده است و در این زمان چه تغییری در روایت رمانها از مناسبات نسلی درون خانواده ایجاد شده است. بنابراین، ادبیات داستانی را بهمثابة میانجی فهممان از تحولات جامعه در این زمینه در نظر گرفتهایم و از آنجا که با هدف مطالعۀ ژرف و عمیق روایتها بهدنبال کشف و تفسیر بودهایم، از تکنیک تحلیل محتوای کیفی مضمونی استفاده کردهایم. براساس چارچوب مفهومی، الگوی مناسبات نسلی را ذیل سه عنوان بررسی کردهایم: توافق نسلی، تفاوت و تعامل همزمان نسلی، و شکاف نسلی. به رغم متفاوت بودن بازنمایی مناسبات نسلی در دو بازۀ زمانی، مسئلۀ نسلی در بافت روایی رمانها، در همۀ موارد، به شکل شکاف تصویر شده است. از بررسی مناسبات نسلی در روایت های پیش از انقلاب الگویی بهدستآمده که مهمترین ویژگی آن شکاف مذهبی و ایدهآلگرایی شخصیت های داستانی است که در چارچوب کلی تقابل سنت و مدرنیته و ماهیت طردی و تقابلی آن قابل تفسیر است. اینگونه شکاف و تقابلهای سنتیـمدرن در روایت های پس از انقلاب کمتر دیده میشود؛ اما بهرغم پیدایش مؤلفههایی چون رسانه های جمعی و فنّاوریهای اطلاعاتی، که گذار به بزرگسالی را غیرخطی و دگرگون کرده اند، روایت های پس از انقلاب نیز کماکان شکاف نسلی را بازنمایی میکنند.
ملخص الجهاز:
از بررسی مناسبات نسلی در روایتهای پیش از انقلاب الگویی بهدستآمده که مهمترین ویژگی آن شکاف مذهبی و ایدئالگرایی شخصیتهای داستانی است که در چارچوب کلی تقابل سنت و مدرنیته و ماهیت طردی و تقابلی آن قابل تفسیر است.
مناسبات نسلی قدمتی طولانی در تاریخ تحولات اجتماعی جهان و ایران دارد و میتوان گفت اختلاف میان دو نسل در طول تاریخ امری طبیعی قلمداد شده است؛ با اینحال، باید گفت این موضوع در جوامع جدید و پس از دوران صنعتی شدن پروبلماتیک شده است.
یافتههای پژوهش براساس چارچوب مفهومی، الگوی مناسبات نسلی را ذیل سه عنوان بررسی کردهایم: توافق نسلی، تفاوت و تعامل همزمان نسلی، و شکاف نسلی؛ یعنی راهنمای ما در بهدستدادن مقولههای اصلی این سه الگوی کلان بوده است که کشف مفاهیم در هر رمان را ممکن کردهاند.
اگر این موقعیت را به شکل پرسشی مرتبط با مسئلۀ نسلی درآوریم چنین صورتی پیدا میکند: کدامیک نقش قاطعتری در شکاف نسلی دارند؛ مدرن شدن کامل یا تلاش برای ایجاد تحول در دل تقابل سنت و مدرنیته؟ پاسخ را از زبان حوری، شخصیت اصلی داستان پارسیپور، میتوان اینگونه صورتبندی کرد که در جواب علی برادر خارجرفتهاش میگوید: «درست است که اینجا یک جامعۀ سنتی است، اما شما همین که میروید سنت یادتان میرود، وقتی که برمیگردید به یاد سنت میافتید.
در این چارچوب، دیگری بهواسطۀ ویژگی بنیادین متفاوت بودن به اشکال گوناگون طرد میشود (محمدی، 1387، بهنقل از رضایی و دیگران، 1393، 138)؛ یعنی آنچه شکاف نسلی را در رمانهای پیش از انقلاب تقویت میکند، بیش از آنکه نفس مذهب باشد، خصلت دنیای درحال گذار به مدرنیسم است که خود خصلتی طردی و تقابلی دارد.