ملخص الجهاز:
"رودپیس در خانه اربابش،همراه سه کنیز گرچه امروز سیندرلا و یا هر متن ادبی دیگری از این نوع را داستان مینامیم، به طور تخصصی این گونه ادبیات قصه نام دارد در میان این چند قصه، حتی دو قصه هم وجود ندارد که کاملا شبیه هم باشند دیگری،به کارگری مشغول است.
ستاره به وقت دنیا آمدن،مادرش را از دست میدهد و برای همین، مجبور میشود در خانهای با نامادری و دو خواهر ناتنی و سه عمه و چهار دختر عمو زندگی کند.
در هر یک از آنها جادو نقش به سزایی دارد،تا آن جا که با حذف آن،نه قصه پیش میرود و نه به سرانجام میرسد به هر یک از قصهها از این زاویه نگاهی بیندازیم: سیندرلای مصری:جادو و خلق حوادث خارق العاده در این قصه،تا زمان ظهور شاهین، آن چنان مشخص نیست؛گرچه رگههایی از آن را در ارتباط رودوپیس با حیوانات ببینیم.
این داستان احتمالا ریشه در زمانی دارد که جامعه مصر،جامعهای مذهبی بود؛چرا که این خدای هوروس است که توانست رودوپیس را از ستم نجات دهد و برای آماسیس که نماینده خدایان بر زمین است،همسری مناسب و شایسته برگزیند.
دمیده شدن روح یکی از عناصر طبیعی در انسانی که به هر دلیل با این عناصر طبیعی احساس نزدیکی میکممند،در واقع از کهن الگوهای بشری است اما وجود جادو در این قصه،به زمانی مربوط میشود که شکوفه گلابی،به درخت گلابی شکوه میکند که:«آیا کسی نیست که به من کمک کند؟» از این پس،هر بار که نامادری نقشه میچیند تا به بهانهای شکوفه گلابی را از منزل اخراج کند، نقشههایش نقش بر آب میشود."