ملخص الجهاز:
"طرح و شخصیتها و داستانهای فرعی آنها هیچ تفاوتی با هم ندارند و تنها فرقشان در این است که«تلخون»یک روایت ثانویه و با شاخ و برگهای اضافی است و چفت و بست عناصر آن، انسجام و استحکام«افسانه آه»را ندارد غیرانسانی سررسند[که در افسانه میرسند]و آنها را از شر آن همه معضل برهانند.
در لایههایی مختلف عروسک سخنگو، رویدادها به جای آنکه نقل شوند، اتفاق میافتند داستان تنیده میشود و با شیوهای روایتی،هرکدام جنبهای از تفکر افسانهپرداز را بیان میکند،در بیشتر کارهای صمد مشاهده میشود،اما قصههای تلخون، کچل کفترباز،افسانهی محبت،عروسک سخنگو،الدوز و کلاغها از این نظر نمونهاند.
طرح و شخصیتها و داستانهای فرعی آنها هیچ تفاوتی با هم ندارند و تنها فرقشان در این است که«تلخون»یک روایت ثانویه و با شاخ و برگهای اضافی است و چفت و بست عناصر آن،انسجام و استحکام«افسانه آه»را ندارد و ایجازی که در افسانه آه به چشم میخورد،جای خود را به اطنابی سست داده است؛به خصوص در توصیف دختران حاجی در تلخون،برای اثبات نیکی و دانایی تلخون، پاراگرافهای غیرافسانهای وارد شده است: «هریک ادا و اطوارهایی داشتند،تقاضاهایی داشتند.
» (تلخون-قصههای صمد بهرنگی جلد 2) تغییر یا کاهش و افزایش در افسانه تلخون،در کل دلیل بر نزدیکی زمان شکلگیری این روایت است:به شرح زیر:الف)در روایت تلخون عناصر اخیر شهری وارد شده است.
کمال و پختگی ساختار افسانه محبت و کچل کفترباز،حیرتانگیز است، هیچ نکته نابهجایی در کارکرد عناصر ساختاری مشاهده نمیشود و با توجه به جوانی صمد بهرنگی در آن سالها و با کنار گذاشتن افسانه تلخون که درباره آن سخن گفتیم،نوشتن این افسانهها تنها در سایه نبوغی ریشهدار میتوانست میسر شود."