ملخص الجهاز:
"این قابل حدس بودن روایت کلی،به مندنیپور اجازه داده است که در روایت و گزارش،به نوآوریهایی دست بزند که نقطه قوت اصلی کتاب به حساب میآیند و ریشه در همین روایت آشنا(و البته نه تکراری)دارند.
3-روایت بیشک اوج کار مندنیپور،جایی که میتواند و باید بیش از هرکس دیگر،نویسندگان ادبیات کودک ایران را تحت تأثیر قرار دهد،پرداخت روایی مندنیپور است.
البته اینجا هم باید گفت که باز مندنیپور، ترتیب را رعایت کرده است:در حلقه روایی اول، بلافاصله بعد از این که ستارهها از اسکندر جدا میشوند،نتیجه کار را میفهمند،اما به ترتیب،این فاصله با عادت کردن ذهن مخاطب بیشتر میشود.
این تمهیدات را باید درهم آمیختگی ژانر مقاله و داستان دانست که کنار تکنیکی دیگر(جریان حلزون)که تحت عنوان فراداستان (Metafiction) از آن یاد میشود،دست در دست هم این اثر را به آثار و تجربههای جدید ادبی نزدیک کردهاند که به نظر من هیچ اهمیتی در این نزدیکی نیست.
نکتهای که بسیار قابل توجه است،این که این جملات باید در زمینه ادبیات ایران بررسی شوند و به نظر من تأثیر مستقیم شعر سهراب سپهری بر نثر شهریار مندنیپور،غیرقابل انکار است.
فقط اشاره میکنم که توصیفات کتاب،همه به نوعی تحت تأثیر مستقیم سهراب هستند و از آن مهمتر، ذهنیت نویسنده(این امر البته ضعف مندنیپور نیست و حتی حسن هم هست.
اما در بحث تکرار،اشارهای دیگر هم ضروری است؛این که اگرچه مندنیپور بسیار زیبا از تکرار یک کلمه در نقش مسند و مسندالیه استفاده کرده است،این کار سابقهای بسیار طولانی دارد و در همین شکل خاص،یکی از معروفترین شیوههای کرنروداستاین است."