خلاصة:
توجه به دانش جغرافیا و گسترش این علم در نزد مسلمانان موجب شد در قرون 4و5قمری/10و11میلادی دو مکتب جغرافیایی به نامهای عراقی و بلخی شکل گیرد. هرکدام از این دو مکتب در خلق آثار خود اصولی به کار گرفتند. ابنرسته ازجمله جغرافیدانانی است که پژوهشگران او را در مکتب عراق جای میدهند. اهمیت ابنرسته در این است که به جغرافیا نگاهی جهانشمول داشت و به این منظور کوشید تا اثر خود را بهصورت دایرةالمعارفی مدون درآورد. ازاینرو باوجود شباهتهای روشی که کتاب اعلاقالنفیسه با آثار دیگر جغرافیدانان مکتب عراقی دارد، در مقایسه با این آثار، تفاوتهای بسیاری نیز در آن مشاهده میکنیم. براساس نتایج بهدستآمده این تفاوتها در جغرافیای انسانی، جغرافیای اقتصادی، جغرافیای مذهبی و فرقهای، جغرافیای ریاضی و نجومی، تقدم توصیف مکه و مدینه بر سواد و بغداد و نیز توصیف نواحی، راهها، رودها و دریاها مشهود است.
Due to the knowledge of geography and the spread of this science to Muslims، in the 4th and 5th centuries AH there were formed two geographic schools called Iraqi and Balkhi، and each of these two schools used the principles in the creation of their works. Ibn Rustah is among the geographers who belong by researchers at the Iraqi school. Ibn Rustah's significance is that he has a world-wide view of geography، and for this purpose he has tried to transform his work into a comprehensive encyclopedia. Hence، despite the similarities exist between the way in which the al-Nafīsseh book and the works of other geographers of the Iraqi school، there are many differences in comparison with these works. Based on the results، these differences are evident in human geography، economic geography، religious and sectarian geography، mathematical and astronomy geography، the pre-eminence of the description of Mecca and Medina on Baghdad، the description of areas، roads، rivers and seas.
ملخص الجهاز:
علاوهبر روم، ابنرسته به جغرافیای انسانی دیگر سرزمینهای غیراسلامی نیز نگاهی خاص داشته است؛ برای مثال در مولتان بت معروف آنجا، انفاق مردم به این بت و بیان آدابورسوم بر پیشگاه آن را توصیف کرده است (ابنرسته، 1892: 135و136).
علاوهبراین، ابنرسته در سرزمینهای مزبور به اقلیتهای مسلمان توجه داشته است؛ ازاینرو پس از اشاره به اقلیت مسلمان در سرزمین خزران (ابنرسته، 1892: 140)، در ذکر سرزمین بلغار از پادشاه و مردمان مسلمان آنجا یاد کرده است که در محلات خود مسجد، مکتبخانه، مؤذن و رهبران مذهبی داشتند و پوشش و قبرشان نیز شبیه مسلمانان بوده است (ابنرسته، 1892: 141).
غیر از این دو شهر، اطلاعات جغرافیای اقتصادی ابنرسته دربارﮤ دیگر شهرهای جهان اسلام بسیار پراکنده و کم است و توجه او بیشتر به جغرافیای اقتصادی سرزمینهای خارج جهان اسلام معطوف بوده است؛ مانند استخراج یاقوت سرخ آسمانیرنگ در یکی از جزایر هند (ابنرسته، 1892: 84)، معدن طلا در سرزمین تبت (ابنرسته، 1892: 93)، بازارهای روم (ابنرسته، 1892: 131)، فروش پوست در سرزمین برداس (ابنرسته، 1892: 140)، صادرات پوست سمور و قائم و سنجاب و...
گفتنی است ابنرسته در توصیف راهها، دربارﮤ برخی نواحی مانند سرزمینهای شرقی جهان اسلام یا مسیر بین بغداد و مکه مطالب فراوانی بیان کرده است؛ اما در بعضی از راهها مانند کوفه به بصره، بصره به مکه، دمشق به مدینه، مکه به طائف و بصره به یمامه فقط به اسم شهرها یا قریهها و فاصله آنها اشاره کرده و از ذکر توضیحات دیگر پرهیز کرده است.