خلاصة:
بازارهای مالی به ویژه بورس اوراق بهادار میتواند پیوندهای مستحکمی با سایر بخشهای اقتصادی داشته باشد. با بروز بحران مالی در اقتصاد جهانی، دوباره توجه اقتصاددانان به چگونگی کارکردهای بازارهای مالی معطوف شده است. هدف این پژوهش طراحی یک مدل تعادل عمومی پویای تصادفی کینزین جدید با حضور پویایی بازار بورس و بررسی مکانیسمهای اثرگذاری این بازار بر متغیرهای کلان اقتصاد ایران است. در این راستا یک مدل DSGE اقتصاد باز با بخش خانوارها، بنگاهها، بخش بانکی، دولت و بانک مرکزی طراحی شده است. پویایی بازار سهام از طریق اثرات ثروت و قدرت وثیقهگذاری ثروت سهام بر رفتار مصرفی و قدرت اعتباری خانوارها و بنگاهها مدلسازی شده است. بخش بانکی نیز به صورت رقابتی فرض شده است. پس از تصریح توابع هدف و محدودیتها، تصمیمات هر بخش از شرایط بهینهسازی بدست آمده است. معادلات الگو با استفاده از روش لگاریتم-خطیسازی ساده شدند و سپس پارامترهای الگو با استفاده از اطلاعات فصلی 1376:3-1393:4 با استفاده از تکنیک بیزین برآورد شده است. یافتههای حاصل از برآورد مدل تأثیر بازار سرمایه بر متغیرهای اقتصاد کلان را تأیید میکند اما به دلیل سهم ناچیز بازار سرمایه در اقتصاد ایران این اثرات از نظر اندازه، معنادار ولی از نظر مدت زمان اثرگذاری خیلی قوی و پایدار نیستند. بنابراین، با توجه به مکانیسمهای اثرگذاری بازار سرمایه بر متغیرهای بخش حقیقی اقتصاد ایران، بانک مرکزی باید بتواند دامنه اثرات شوکهای گوناگون به ویژه از طریق مکانیسمهای مالی بر متغیرهای حقیقی و اسمی اقتصاد کلان را تشخیص و واکنش مناسب نشان بدهد.
ملخص الجهاز:
Real Business Cycles Brzoza-Brzezina, Kolasa and Makarski Nistico Dynamic Stochastic General Equilibrium Reffett and Schorfheide Dynamic New Keynesian طریق مکانیسمهای شتابگر مالی به بخش حقیقی گسترش مییابد (نیستیکو، 2012).
Aoki, Proudman, and Vlieghe Christensen and Dib Hart and Moore Kiyotaki and Moore Kocherlakota Cordoba and Ripoll Iacoviello Iacoviello and Neri Liu, Wang and Zha Goodfriend and McCallum Cúrdia and Woodford Gerali, Neri, Sessa, and Signoretti Gertler and Karadi Gertler, Kiyotaki کوئرالتو 1 (2011) و دیب 2 (2010) در زمینهی نقش واسطهگرهای مالی و بخش بانکی؛ و سرانجام کاستلونو و نیستیکو (2010)، فانک و همکاران (2010)، نیستیکو (2012)، هولاندر و لیو (2015)، فائنتس آلبرو (2012) در حوزهی اثرات ثروت بازار سهام، اهمیت نقش بازارهای مالی در اقتصاد کلان و سیاستگذاری اقتصادی را مورد توجه قرار دادهاند و کمک شایانی به گسترش ادبیات اقتصاد مالی کردهاند.
خانوارها به دو گروه پساندازکنندگان و وامگیرندگان تقسیم میشوند که علاوه مصرف و عرضهی نیروی کار و تقاضای پول از طریق داد و ستد سهام و اوراق بهادار بدهی در بازار سرمایه و سرمایهگذاری مالی مطلوبیت کسب میکنند و لذا برای تصمیمات خود، بهینهیابی بیندورهای همزمان انجام میدهند.
4-1-1- خانوارهای پساندازکننده این گروه از خانوارها نسبت به وامگیرندگان و کارآفرینان دارای میل نهایی به مصرف پایینتر هستند؛ زیرا آنها از بانکها وام نمیگیرند و نیازی به نقدینگی برای تأمین مالی مصرف ندارند و اتفاقا منابع مازاد خود را از طریق خریداری سهام و یا سپردهگذاری در بانکها در اختیار متقاضیان منابع قرار میدهند؛ بنابراین مسئله بیشینهسازی خانوار پساندازکننده به صورت زیر خواهد کرد: Consumption-based CAPM به تصویر صفحه مراجعه شود.