خلاصة:
ولایت فقیه جایگاهی بس رفیع در فقه اسلام ( مذهب تشیع) دارد، که بر اساس معیارهای دین اسلام تبلور یافته است. تاثیر چشم گیر نظریه ولایت فقیه به عنوان یکی از مقولههای کلیدی زندگی سیاسی در جوامع اسلامی از یک سو و شبهه تناقض داشتن ولایت فقیه با دموکراسی از سوی دیگر، ضرورت این سوال را مطرح ساخته است، که چه نسبتی بین دموکراسی و ولایت فقیه در جوامع اسلامی وجود دارد؟ در این زمینه نوشتار حاضر بر آن است که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نسبت میان ولایت فقیه و دموکراسی را مورد بحث و بررسی قرار دهد. پس از بررسی اصول متعدد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از جمله اصول پنجاه و ششم، یکصد و هفتم، یکصد و دهم و یکصد و یازدهم و همچنین اصول و ارزشهای دموکراسی، اینگونه نمایان می شود که نه تنها دموکراسی و ولایت فقیه با هم منافاتی ندارند، بلکه مقوم یکدیگر بوده و مفاهیمی قابل جمع هستند.
ملخص الجهاز:
"تأثیر چشم گیر نظریه ولایت فقیه به عنوان یکی از مقولههای کلیدی زندگی سیاسی در جوامع اسلامی از یک سو و شبهه تناقض داشتن ولایت فقیه با دموکراسی از سوی دیگر، ضرورت این سؤال را مطرح ساخته است، که چه نسبتی بین دموکراسی و ولایت فقیه در جوامع اسلامی وجود دارد؟ در این زمینه نوشتار حاضر بر آن است که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نسبت میان ولایت فقیه و دموکراسی را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
دموکراسی مورد نظر اسلام یعنی اینکه حکومتی که بر سر کار آمده است، مشروعیت الهی-مردمی (مشروعیت مرکب) داشته باشد، که اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است...
5: محدود بودن دوره زمانی برای جلوگیری از قدرت مطلقه یکی از ویژگیهای دموکراسی است که هر چند در مورد رهبری پیش بینی نشده ولی این امر مطلق نیست و اصل 111 قانون اساسی یک سری شرایط را بیان کرده است ( هرگاه رهبری از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول 5 و 109 گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده، از مقام خود برکنار خواهد شد) که رهبر در صورت از دست دادن شرایط مذکور از مقام خود برکنار خواهد شد."