ملخص الجهاز:
ما براي رسيدن به آزادي از قدرت مطلق نظام پادشاهي و قانونمند کردن نظام سياسي تاوان سنگيني داديم ؛ وقتي در ظرف کمتر از يک دهه تمامي آرمان هاي مربوط به آزادي ، آزاديخواهي و قانون طلبي در پاي ديکتاتور حقير و بي شخصيتي چون رضاخان قرباني شد و با يک کودتاي سياه ، طومار مشروطيت و آزادي در هم پيچيد، ملت ايران بايد متوجه مي شد که گفتمان آزادي بدون استقلال چيزي جز يک مطالبه ساده و مبهم و بي بنياد نيست .
تاريخي به درازاي بيش از نيم قرن نياز بود تا ما از جنبش مشروطيت در ١٤مرداد سال ١٢٨٥تا نهضت ١٥خرداد سال ١٣٤٢ تشخيص دهيم که گفتمان آزادي بدون استقلال و استقلال بدون آزادي در هر قالب سياسي ، فهم پذير و رهاننده نيست و خيلي سريع هر نوع اراده معطوف به تغيير و دگرگوني را بي اثر و خلع سلاح مي کند و تمامي تحولات را به صورت نمايش اجتناب ناپذيري مطرح مي سازد که گويي هيچ توفيقي از آن به دست نمي آيد.
وقتي آخرين تقلاي استقلال خواهي ملت ايران بدون توجه به آزادي ، در جنبش ملي شدن صنعت نفت ، به کودتاي سياه ديگري در ٢٨مرداد سال ١٣٣٢رسيد، ما متوجه شديم که گفتمان دگرگوني در منطق سازش پذيري دو عنصر حياتي زندگي اجتماعي و ضروريات آن ، يعني استقلال و آزادي ظاهر مي شود و هر تلاشي براي فهم يکي از اين عناصر بدون ديگري ، بي ثمر خواهد بود.
صورت بندي هايي که امام خميني براي بيان نقطه عطف بودن نهضت ١٥خرداد بيان مي کند شايد از اين جهت شگفت آور باشد که در اين صورت بندي ، تداوم سيطره استبداد بر ملت ايران بدون حمايت هاي نهادينه شده استعمار قابل تفکيک نيست .