خلاصة:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روایت درمانی بر کاهش گرایش به طلاق و مؤلفههای آن صورت گرفته است. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متأهل 15 تا 19 سال مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه دوم شهرستان نیشابور، در سال تحصیلی 96-95 میباشند. از بین افراد در دسترس، 16 نفر داوطلب شرکت در پژوهش که نمره بالایی در پرسشنامه گرایش به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) کسب کرده بودند، بهعنوان نمونه انتخاب شدند؛ این افراد بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند؛ سپس طی 9 گام، جلسات فردی روایت درمانی برای آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا شد؛ بعد از اتمام مداخلات درمانی، پسآزمون از هر دو گروه آزمایش و کنترل گرفته شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نمرات تفاضلی استفاده شد. یافتهها نشان میدهد که روایت درمانی بر کاهش گرایش به طلاق در گروه آزمایش مؤثر بوده است (92/641= F؛ 0/05>p). اجرای روایت درمانی بهطور انفرادی مؤلفههای تمایل به خروج از رابطه و مسامحه را کاهش و ابعاد ابراز احساس و وفاداری را افزایش داده است. با توجه به یافتههای پژوهش میتوان از این رویکرد در جهت بهبود روابط و کاهش میزان طلاق در جامعه استفاده کرد.
The purpose of this study was to investigate the effects of narrative therapy on divorce tendency and its components. The research method is semi experimental with pretest-posttest design and control group. The statistical population of this study included all married women aged 15 to 19 years attending secondary school in Neishabour، in the academic year 2016-2017. The statistical sample of the study included 16 people who had a high score in the Rusbult-Johnson-Morrow Divorce Questionnaire (1986) and volunteered for attending the sessions and were randomly assigned to the experimental and control group. Then the narrative therapy approach was performed individually in 9 steps for the experimental group. Finally، the post-test was taken from both the experimental and control groups. Data were analyzed by multivariate analysis of variance analysis of differential scores. Findings show that narrative therapy has been effective in reducing the tendency toward divorce in the experimental group (p<0/05; F=92/641). The implementation of therapeutic narratives individually reduced the components of tendency to withdraw from relationship and neglect. It also increased the dimensions of expressing feelings and loyalty. According to research findings، this approach can be utilized not only to improve relationships but also to reduce divorce rates in the community.
ملخص الجهاز:
Mark, Janssen & Milhausen همدردی، عشق و درک را از شخص ثالثی دریافت میکند، احساسات و مراقبت هایش را از همسرش دریغ میکند، در روابط زناشویی به نادیده گرفتن ، مسامحه و امتناع از بحث در مورد مشکلات میپردازد (نلسون و سالاوو١، ٢٠١٧) و یک الگوی اجتنابی را آغاز میکند (فروزتی ٢، ١٣٩٢)؛ این رفتارهای طفره آمیز یا مسامحه که یکی دیگر از ابعاد گرایش به طلاق است ، عاملی تنش زا در رابطه است ؛ در این موارد زوج میتواند از طریق گفتگوهای درمانی به دنبال راه حلی مناسب باشد که موردتوافق طرفین است (محمدی، زهراکار، جهانگیری، داورنیا، شاکرمی و مرشدی، ١٣٩٦).
پژوهش های ربیعی ، فاتحی زاده و بهرامی (١٣٨٧)، نریمانی، عباسی، بگیان کوله مرز و بختی (١٣٩٣)، خدابخش ، کیانی، نوری تیرتاشی و خستو هشجین (١٣٩٣)، نوری تیرتاشی و کاظمی (١٣٩١)، اسکندرپور (١٣٩٣)، نامنی و شیرآشیانی (١٣٩٥)، ولایکا و ویکا (٢٠١٣)، بانکر، کستل و آلن (٢٠١٠)، اسکریت ١ (٢٠١٠)، رومانز و اسکویتزر 2 (٢٠١١)، فراست (٢٠١٣)، نظری، رسولی، داورنیا، حسینی و باباییگرمخانی (١٣٩٤)، داودی، اعتمادی و بهرامی (١٣٨٨)، ترخان (١٣٩٥)، سودانی، داستان ، خجسته مهر و رجبی (١٣٩٤)، مختاری، میرفردی و محمودی (١٣٩٣)، سلیمی قلعه تکی، قاسمی پیربلوطی و شریفی (١٣٩٤)، هنرپروران (١٣٩٥)، کریمیان ، عسکری، کریمی و زارعی (١٣٩٣)، کلین ٣ (٢٠٠٧)، مارین ، کریستنسن و اتکینس ٤ (٢٠١٤)، محمدی، زهراکار، جهانگیری، داورنیا، شاکرمی و مرشدی (١٣٩٦) و گودینو، لئونارد، استیلز، هاونس و کلویتر (٢٠١٧) با یافته های پژوهش حاضر همسو هستند.