خلاصة:
ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ خود همواره با تکیه بر گزارههای واقعگرایانه خواهان ایجاد نظام تکقطبی مبتنی بر هژمونی آمریکایی بوده که براساس دو محور یکجانبهگرایی و مداخلهگرایی قوام مییابد. این مهم، در اندیشه نظم نوین آمریکایی که پیوسته بعنوان دال مرکزی اهداف تمامی روسای جمهور آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا امروز قرار داشته مورد تاکید بوده است. بر این اساس سیاست نفوذ در مناطق راهبردی قدرتهای رقیب از مهمترین اهداف سیاست خارجی آمریکا در این دوران بود که از مهمترین این مناطق، اوراسیا است. روسیه و چین دو کشور اوراسیایی در بیش از دو دهه اخیر توانمندیهای خود را در این منطقه در راستای ایجاد اتحاد استراتژیک و جلوگیری از مداخله قدرت خارجی در امور منطقه بکار گرفتهاند. یافتهها نشان میدهد که دو کشور خواهان باز توزیع قدرت در نظام بینالمللی بوده و حاضر به پیروی از اصول رهبری آمریکا در مناسبات منطقهای و جهانی بخصوص در اوراسیا نیستند. قدرتیابی روسیه و چین در عرصههای مختلف و تاثیرگذاری آنان بر نظام بینالملل و پیرو آن تقابل با هژمونگرایی آمریکا منجر به طرح این سوال شده است که روسیه و چین در اوراسیا چگونه و با چه ابزارهایی با سیاستهای یکجانبهگرایی هژمون به مقابله پرداخته و آیا محور اتحاد دو کشور در برابر هژمون امکانپذیر خواهد بود؟ فرضیه مقاله این است که سیاستهای روسیه و چین در قبال آمریکا در اوراسیا، به ترتیب در بعد موازنه سخت و موازنه نرم قوامیافته و باتوجه به منافع نسبی هرکدام در حوزههای ژئوپلیتیکی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی نتوانسته مسیر یکنواختی را سپری کند.
ملخص الجهاز:
قدرتیابی روسیه و چین در عرصههای مختلف و تأثیرگذاری آنان بر نظام بینالملل و پیرو آن تقابل با هژمونگرایی آمریکا منجر به طرح این سوال شده است که روسیه و چین در اوراسیا چگونه و با چه ابزارهایی با سیاستهای یکجانبهگرایی هژمون به مقابله پرداخته و آیا محور اتحاد دو کشور در برابر هژمون امکانپذیر خواهد بود؟ فرضیه مقاله این است که سیاستهای روسیه و چین در قبال آمریکا در اوراسیا، به ترتیب در بعد موازنه سخت و موازنه نرم قوامیافته و باتوجه به منافع نسبی هرکدام در حوزههای ژئوپلیتیکی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی نتوانسته مسیر یکنواختی را سپری کند.
وجود این دو قدرت منطقهای در برابر ایالات متحده آمریکا، حوزه ژئوپلیتیک جهانی را با رقابت جدید دولتها همراه کرده است؛ بهویژه که نزدیکی روسیه و چین به یکدیگر در اوراسیا و اتحاد دو کشور در برابر هژمونگرایی آمریکا، محیط بینالمللی را به شدت تحت تأثیر رقابتهای خود قرار داده است.
بطورکلی این اصول عبارتند از: 1- ارزشها و منابع ملی آمریکا: اساسا نظم نوین جهانی برپایه ارزشهای آمریکایی شکل گرفته است که شامل دموکراسی، بازار آزاد و حفظ برتری استراتژیکی است؛ 2- مداخلهگرایی: براساس این تئوری، نظم نوین جهانی حق مداخله در امور داخلی دیگر کشورها را برای ایالات متحده آزاد میگذارد که این مداخلات تماما با شعار «مداخلات بشردوستانه» صورت میگرفت و اولین نوع آن درخصوص عراق و در پی حمله این کشور به کویت صورت گرفت؛ 3- توسعه همکاری: در این حالت ایالات متحده به منظور کاهش تعهدات بینالمللی خود دیگران را به افزایش نقشآفرینی در محیط بینالمللی تشویق مینماید؛ 4- واگذاری مسئولیت بیشتر به نهادها و سازمانهای بینالمللی: براساس نظم نوین ارائه شده حقوق بینالملل جایگاه واقعی خود را پس از جنگ سرد به دست خواهد آورد.