خلاصة:
ساختارگرایی که به دنبال دست یافتن به قوانین کلیی است که بر ساختارها حاکمند در بررسیهای ادبی به شکل اثر ادبی میپردازد و در پی آن است تا اصول ساختاری حاکم بر آثار متفاوت را با توجه به روابطشان در کل عرصه ادبیات مشخص کند تا از این طریق سبک و قوانین خاص انواع ادبی را توضیح دهد. دانش نشانه شناسی نیز که همچون ساختارگرایی بر اساس مبانی زبانشناسی جدید شکل گرفته است در برخورد با متون ادبی به دنبال کشف ژرف ساخت هایی است که در زیر جنبه های به ظاهر متفاوت قرار دارند و داستانهای گوناگون از این نظر توجه بسیاری از نشانه شناسان را برای دست یافتن به ساختارهای منسجم جلب کرده است. در این مقاله سعی شده است تا بر اساس مفاهیم اصلی نشانه شناسی، نظام نشانه ای داستانهای عاشقانه با توجه به سه داستان ویس و رامین، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین با اعتقاد به قراردادهای از پیش موجود در این داستانها، نخست بیست و چهار نشانه بر اساس روابط جانشینی مشخص و سپس با توجه به طرح داستان به تعیین محورهای همنشینی پرداخته شده است، به گونه ای که امکان گسترش الگوی ارائه شده و در نتیجه مطالعات درزمانی فراهم شود.
ملخص الجهاز:
بنـابراین در مقالـة حاضـر سه داستان عاشقانة ویس و رامین ، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون با هدف دست یافتن به الگویی کلی که بتوان آن را به دیگر داستانهای عاشقانه نیز تعمیم داد و بـه نتـایج مشـابهی رسید بر پایة یافته های نشانه شناسی بررسی میشود.
(ریخت شناسی قصه های پریان ،پراپ :ص ١٧٢) حتی گاه خـود شـاعر نیز به این بداقبالی اشاره میکند؛ همچون منظومة لیلی و مجنون که نظامی آن را از طریـق تأکید بر طلب نکردن آنچه بر مصلحت نیست بیان میکند: واگـــه نـــه کـــه در چنـــان درنگـــی پوشـــــیده بـــــود صـــــلاح رنگـــــی هـــــرچ آن طلبـــــی و آن نباشـــــد از مصـــــــلحتی بـــــــرون نباشـــــــد (لیلی و مجنون ،ابیات ٨٢٢ ـ ٨٢٣) بنابراین داستان درست برخلاف انتظار او و البته به نفع شرایط قهرمانان داسـتان پـیش میرود و این میتواند اولین تضادی باشد که میان خواستة عاشق و معشوق و خواستة شخص قدرتمند، در ابتدای داستان ، به وجود می̂Hید.
اما در لیلی و مجنون از آنجا که عشق بدون حضور شخصـی بـه عنوان واسطه مطرح میگردد نه تنها همزمان در هر دو قهرمان به وجود می̂Hید، بلکه صـفات عاشق و معشوق و معرفی آنها نیز نه از طریق واسطه ، که به طور مستقیم توسط خود شـاعر بیان میگردد و چون واسطه میتواند با نحـوة توصـیف خصوصـیات قهرمانـان داسـتان تـأثیر بسیاری بر آنها بگذارد و عشق را در درون آنهـا برانگیـزد، در ایـن قسـمت از داسـتان نبـود واسطه موجب شده است که ابیات کمتری نسبت به دو منظومة دیگـر بـه صـفات عاشـق و معشوق اختصاص داده شود.