خلاصة:
برای لولی (کولی یا لوری) در لغتنامهها معانی مختلفی بیان شده است. حضور لولیان در ادبیات شفاهی و کتابهای اسطوره و تاریخ کهن و آثار معاصر، متفاوت است. در ادب فارسی این کلمه همراه با ملازماتش در کلیاتشمس کاربرد برجستهای دارد. پیش از مولانا، این واژه تنها در حد یک کلمه، بدون نماد و استعاره و رمز کاربرد داشت؛ اما مولانا لولی را همرتبة رند حافظ و گاه بالاتر از آن قرار داد. در کلیات شمس، سرنا (ساز لولیان) همراه با رقص، موسیقی، بیخانمانی، کارهای خلاف عادت و دیگر ملازمات لولی (مانند نی در مثنوی) بسیار معنا میآفریند. بازتاب این واژه در کلیاتشمس از چند منظر درخور بررسی است؛ گاهی حضور لولی تنها در سطح نشانه است؛ در این هنگام بیشتر، جزئی از تشبیه به شمار میرود؛ گاهی نیز از نشانه و کلمه فراتر میرود و بهصورت یک نماد پرمفهوم عرفانی جلوهگر میشود. نتیجة این پژوهش نشان میدهد لولی و ملازمات آن ـ آنچنان که از نقش آن در غزل مولانا برمیآید ـ برخلاف جایگاهش در متون پیش از مولانا، به یک نماد عرفانی تبدیل شده است؛ نمادی که ایستایی و گمنامی و بینشانیِ این واژه را به پویایی و شهرت تبدیل میکند و بسیاری از مفاهیم عرفانی را در آن جای میدهد.
ملخص الجهاز:
عطار در دیوان خود در پرورش عناصر خلاف عادت پیشینه دارد و اینبار نیز آغازگر کاربرد واژة لولی در غیر معنای لغوی و مرسوم آن است؛ البته این واژه در شعر مولانا پرورانده میشود.
او رند، خانقاه، مسجد و مدرسه را با بار معنایی جدید به شعر وارد میکند؛ اما برای این واژه در بند تشبیه میماند: گاه ناهید، لولی رعنا کندت بادسار و بادهگسار (سنایی، 1381: 137) بنابراین حضور لولیان در متون عرفانی با شعر سنایی غزنوی آغاز میشود: در طریقت کجا روا باشدباطنی همچو بنگه لولی دل به بتخانه رفته تن به نمازظاهری همچو کلبة بزاز (همان: 180) همانگونه که گفته شد، تصویر لولی در شعر سنایی، تنها در سطح کلمه و بدون هیچ نماد و رمز و استعارهای باقی مانده است.
در رباعیات سنایی در چند جای دیگر به لوازم و اسباب آنان اشاره میشود: گر دنیا را به خاشهای داشتمی لولی گویی مرا و گر لولیمی همچون دگران قماشهای داشتمی کبکی و سگی و لاشهای داشتمی (همان: 1175) تا اینجا از لولی جز همان معنای مرسوم و واقعی و صفات و ویژگی آنان، نشان دیگری نیست؛ اما عطار پیش از مولانا تصویری متفاوت از لولیان ارائه کرده است: ترسابچةلولی همچون بت روحانیزنار و بت اندر بر ناقوس و می اندر کف سرمست برون آمد از دیر به نادانیدرداد صلای می از ننگ مسلمانی (عطار، 1362: 424) افزونبر این غزل، عطار در قصیدهای دیگر نیز از تمثیل مرد و زنی لوری برای روایت حب میان خدا و حضرت محمد (ص) استفاده میکند؛ بنابراین میتوان گفت لولی با یک تصویر متفاوت در شعر عطار زاده میشود و با مولانا پرورش مییابد.