خلاصة:
نثر خلاق را می توان دست یابی به حداکثر کارایی زبان نوشتار از طریق جابه جایی ارکان جمله، به ویژه فعل، و هماهنگی زبان با نحوه وقوع واقعیت ذهنی و خارجی دانست که امروزه در جهان طرفداران بسیار دارد و در برخی دانشگاه ها رشته و گرایشی به همین نام وجود دارد. در متون منثور فارسی نوشته هایی را می توان دید که با هوشیاری عمیق نویسنده و چیرگی بی مانندش بر زبان، و نیز رعایت قواعد این شیوه نگارش به نثر خلاق دست یافته اند. یکی از مهم ترین آنها، مجموعه نوشته هایی است که امروزه به نام مقالات شمس تبریزی مشهور و منتشر گشته است. دقت در نحوه کاربرد ارکان جمله ها و جابه جایی آنها در مواضع مختلف و توجه به بسامد وقوع این جابه جایی ها و همچنین شیوه استفاده شمس از شگردهای بیانی کلام، بسیاری از مواضع مقالات را نمونه اعلای نثر خلاق در زبان فارسی می سازد. هدف این مقاله ارائه تعریفی از نثر خلاق و نمایش قواعد و مصادیق آن در مقالات شمس و تقویت و کارایی بیشتر آن در زبان و ادب فارسی است. دقت در این شیوه خاص نثر نشان می دهد که شمس تبریزی از طریق فرایند تجسیم، تصویرسازی و دیداری ساختن کلام، هماهنگی واقعیت کلامی با واقعیت خارجی، استفاده فراوان از فعل، بازی های هنری با متمم ها و جابه جایی ارکان، قدرتی فوق العاده به نثر فارسی بخشیده است.
ملخص الجهاز:
با همه این احوال می توان پرسید کـه شـمس چـه مـی کنـد کـه سـخنانش چنـین دلنشین و روحافزا می گردد؟ ما البته دقیق و درست نمی دانیم که آیا این صورت مکتـوب در مقـالات عینـا همـان هیئت ملفوظی است که از زبان شمس تراویده یا اینکه به دست مریدان و کاتبان، تطـور و تغییری هم یافته است ؛ اما هرچه هست ، همین صورت مکتوبی که پیش ماست ، برخی جمله های آن، جان و آنی دارد که در کمتر کتاب و گفتـاری مـی تـوان نظیـرش را دیـد؛ اگرچه پراکنده و پریشیده و بی ترتیب خاص زمانی .
تحلیل شیوة استفاده شمس از فن روایت گری و نیز نحوة داستانپردازی، موضوع این مقاله را بسیار بلند می سازد و این ، جایگاهش نیست ، اما فقط به اشاره می توان گفت کـه روایت گریهای او عمدتا مبتنی بر نحوة ظهور واقعیت در بیرون و هماهنگ سازی بافت و ساخت جمله و واژهها برای توصیف آن است و در اسـتفاده از قالـب حکایـت هـم غالـب قصه های او در اوج خلاقیت و به صورت استفاده توأمان از نثر و روایت است ؛ بـدین معنـا که از حیث ساخت ، قصه ها به مرتبه ای از قوت می رسند که معمولا محتوا و فرم و زبـان در یگانگی با هم نظم و نظامی تازه پی می اندازند؛ به گونـه ای کـه محتـوا، صـورت قصـه هـا را می سازد و صورت، محتوایی تازه به قصه ها می دهد و هر سه رکن زبان و فـرم و محتـوا، بـه سوی یک مقصود روانند و با هم کلیت انفکـاکناپـذیری را مـی رسـانند.